






دفتر مقام معظم رهبری
تهران: خیابان جمهوری اسلامی، خیابان شهید کشور دوست، تلفن : ۰۲۱۶۴۴۱۱
قم: خیابان صفائیه تلفن: ۰۲۵۳۷۷۴۲۲۳۲
www.leader.ir
حضرت آیت الله ناصر مکارم شیرازی
قم : ابتدای خیابان شهدا
تلفن: ۱۱۳-۳۷۷۴۳۱۱۰
تهران(۱) میدان شهدا، خیابان مجاهدین اسلام ، نبش کوچه شهید کاظمی، پلاک ۳
تلفن: ۷۵۰۹۶۹۷ -۴۲- ۷۵۱۲۲۴۱
تهران(۲) خیابان ۱۷ شهریور، ابتدای بزرگراه شهید محلاتی، ضلع جنوبی، پلاک ۲۹
تلفن: ۷۰- ۳۳۰۲۶۰۶۶
www.makarem.ir
حضرت آیت الله سید علی حسینی سیستانی
قم: خیابان معلم، ص پ : ۳۵۱۴ / ۳۷۱۸۵ تلفن : ۹ – ۳۷۷۴۱۴۱۵ ۲۵ ۰۰۹۸
تهران: میدان قیام خیابان قیام تلفن :۸ – ۳۳۴۴۰۹۲۵ ۰۲۱
www.sistani.org
حضرت آیت الله سید موسی شبیری زنجانی 
۰۲۵۳۷۷۴۰۳۲۱
گذرى بر زندگى حافظ شيرازى
شمس الدين محمد شيرازى متخلص به حافظ و ملقب به لسان الغيب، يكى از پر رمز و رازترين شاعران جهان است. نام پدرش بهاءالدين مىباشد كه بازرگانى مىكرده و مادرش اهل كازرون شيراز بوده است. تاريخ تولد او را بعضيها سال 792 هـ ق و برخى بين سالهاى 730 - 720 هـ ق ثبت كردهاند كه اوايل قرن 8 هجرى بوده است. بعد از مرگ پدرش، برادرانش كه هر كدام بزرگتر از او بودند، به سويى روانه شدند و شمس الدين با مادرش در شيراز ماند و روزگار آنها در تهيدستى مىگذشت.
همين كه به سن جوانى رسيد، در نانوايى به خميرگيرى مشغول شد، تا آنكه عشق به تحصيل كمالات او را به مكتب خانه كشاند. تحصيل علوم و كمالات را در زادگاه خود كسب كرد و مجالس درس علماء و فضلاى بزرگ شهر خود را درك نمود. او قرآن كريم را از حفظ كرده بود و بنابر تصريح صاحبان نظر، تخلص حافظ نيز از همين امر نشأت گرفته است.
-
عشقت رسد به فرياد ورخود به سان حافظ
-
قـرآن زبـر بخوانى در چهـارده روايـت
حافظ در سن 38 سالگى همسر خويش را از دست داد. و پس از او بار ديگر زمانه نامهربانى خود را به او نمايان ساخت و اين بار فرزندش را از او گرفت. وفات حافظ را بين سالهاى 775 تا 785 هـ ق نوشتهاند.[1]
عشق در بيان حافظ
شعر حافظ امتيازات زيادى دارد. از جمله روح عشق و اميدوارى است كه در ديوان او موج مىزند. وقتى كه مىگويد:
-
«مژده اى دل كه مسيحا نفسى مىآيد»
يا
-
«يوسف گمگشته باز آيد به كنعان غم
مخور»، در دل خواننده روح اميد و عشق و شور و شوق مىدمد و در عين حال ملاحت بيان حافظ جاى خود را دارد.
حافظ درباره عشق الهى كه موضوع غزلهاى عرفانى اوست، صحبت مىكند. در مورد عشق انسانى هم وقتى از معشوقان جسمانى و مادى صحبت مىكند، خاطر نشان مىكند كه عشق وى همچون امرى است كه به يك سابقه ازلى ارتباط دارد. در غزلهاى عرفانى حافظ، عشق مجازى همچون پردهاى به نظر مىآيد كه عشق الهى در وراى آن پنهان است.
-
درد عشقى كشيدهام كه مپرسگشتهام در جهان و آخر كارآنچنان در هواى خاك درشمن به گوش خود از دهانش دوشهمچو حافظ غريب در ره عشق
-
زهر هجرى كشيدهام كه مپرسدلبرى برگزيدهام كه مپرسمىرود آب ديدهام كه مپرسسخنانى شنيدهام كه مپرسبه مقامى رسيدهام كه مپرس[2]
محبوب حافظ كيست؟
دلبر حافظ معصوم است كه همه عالم نسبت به پارسايى، عفاف و عصمت او اذعان دارند. در اين راستا حافظ از ميان اهل بيت ـ عليهم السلام ـ به محبوب عصر خود، يعنى حضرت مهدى ـ عليه السلام ـ نظر داشته است. البته حافظ درباره حضرت مهدى ـ عليه السلام ـ غزل گفته است نه قصيده، ولى سخن در اينجاست كه تقريباً كمتر غزلى است كه بيتى يا ابياتى از آن مناسب با وصف حال امام غائب از انظار نباشد. سرانجام با آتش شعله ور عشق محبوب دو عالم، به ديدار حضرت حق شتافته است.
-
دست از طلب ندارم تا كام من برآيدبگشاى تربتم را بعد از وفات و بنگر
-
يا تن رسد به جانان يا جان زتن برآيدكز آتش درونم دود از كفن برآيد[3]
نام حضرت مهدى عليه السلام در شعر حافظ
حافظ نام حضرت را صريحاً در اشعارش برده و از ظهور او و نابودى «دجال»؛ مظهر ريا و تزوير و بدى و پليدى سخن گفته است.
-
كجاست صوفى دجال فعل ملحد شكل
-
بگو بسوز كه «مهدى» دين پناه رسيد[4]
غيبت امام زمان عليه السلام
از مسائلى كه در شعر حافظ مطرح شده، غيبت امام عصر ـ عليه السلام ـ است.
-
ديگر ز شاخ سرو سهى بلبل صبوراى گل به شكر آنكه تويى پادشاه حسناز دست غيبت تو شكايت نمىکنمگر ديگران به عيش و طرب خرماند و شادحافظ شكايت از «غم هجران» چه مىكنى
-
گلبانگ زد كه چشم بد از روى گل به دوربا بلبلان بيدل شيدا مكن غرورتا نيست غيبتى نبود لذت حضورما را غم نگار بود مايه سروردر هجر وصل باشد و در ظلمت است نور[5]
گرچه در اشعار فوق اظهار مىدارد كه از غيبت شكايت نمىكنم، ولى گاه آتش سوزان هجر و دورى آنچنان در وجودش شعلهور مىشود كه به ناچار غيبت و هجران يار را به زبان مىآورد و اظهار مىكند كه به هر وسيله و به صد جادو از خدا مىخواهيم كه دوران غيبت او را به سر آورد و ظهور او نزديك گردد.
-
اى غايب از نظر به خدا مىسپارمتتا دامن كفن نكشم زير پاى خاك
-
جانم بسوختى و به جان دوست دارمتباور مكن كه دست زدامن بدارمت[6]
-
حسب حالي ننوشتيم و شد ايّامي چندما بدان مقصد عالى نتوانيم رسيد
-
محرمي کو که فرستم به تو پيغامي چندهم مگر پيش نهد لطف شما گامى چند[7]
حافظ و انتظار
حافظ در ابياتي از يار سفر کرده سخن ميگويد و به غيبت صاحب الامر ـ عليه السلام ـ اشاره ميکند و شب و روز در انتظار به سر ميبرد.
-
فکر بلبل همه آن است که گل شد يارشدلربايي همه آن نيست که عاشق بکشندبلبل از فيض گل آموخت سخن ورنه نبودآن سفر کرده که صد قافله دل همره اوست
-
گل در انديشه که چون عشوه کند در کارشخواجه آن است که باشد غم خدمتکارشاين همه قول و غزل تعبيه در منقارشهر کجا هست خدايا به سلامت دارش[8]
حافظ در ابيات فوق به مناجات با حضرت حق پرداخته و از مقام ربوبي ميخواهد که امام زمان ـ عليه السلام ـ را در پناه خود حفظ کند و او را در نهايت سلامت نگاه دارد و در جاي ديگري بيان ميکند:
-
اي صبا سوختگان بر سر ره «منتظرند»
-
گر از آن يافر سفر کرده پيامي داري[9]
حافظ در انتظار محبوب خود لحظه شماري ميکند و اشک ميريزد و در اشک غسل ميکند. براي ديدار محبوب دست به دعا برميدارد، و در مناجات خود از حضرت حق ديدار يار طلب ميکند.
-
يا رب سببي ساز که يارم به سلامت
-
باز آيد و برهاندم از بند ملامت[10]
تشرف خدمت ولى عصر عليه السلام
بعد از غيبت كبرى هزاران نفر از اقشار گوناگون در طلب گوهر وصل، ترك تعلقات نموده و در نهايت به فيض زيارت آن حضرت نائل گشته و مىشوند؛ ولى حافظ اجازه بازگو كردن ديدار خود را نداشته و مىبايست آتش اين عشق را چون رازى سر به مهر حفظ كند.
-
مصلحت نيست كه از پرده برون افتد رازحديث دوست نگويم مگر به حضرت دوست
-
ور نه در مجلس رندان خبرى نيست كه نيست[11كه آشنا سخن آشنا نگه دارد[12]
وصال حضرت كار آسانى نبود؛ زيرا محبوب عالى مقام است و به سادگى نمىتوان به قرب او دست يافت. اما حافظ خستگىناپذير است و دست از جستجو برنمىدارد. او بدون لحظهاى درنگ همواره منزل به منزل در طلب دوست لحظههاى عمر را سپرى مىكند و نشان استراحت گاه محبوب را از باد صبا و نسيم سحر جويا مىشود.
-
اى نسيم سحر آرامگه يار كجاست
-
منزل آن مه عاشق كش عيّار كجاست؟[13]
و در جاى ديگر مىگويد:
-
ز كوى يار بياراى نسيم صبح غبارى
-
كه بوى خون دل ريش از آن تراب شنيدم[14]
و سرانجام حافظ شيرازى زيارت جمال باهر النور امام زمان ـ عليه السلام ـ را چنين بيان مىكند:
-
در خرابات مغان نور خدا مىبينمجلوه بر من مفروش اى ملك الحاج كه توخواهم از زلف بتان نافه گشايى كردن
-
اين عجب بين كه چه نورى ز كجا مىبينمخانه مىبينى و من خانه خدا مىبينمفكر دورست همانا كه خطا مىبينم
و شرايط ديدار و حال خود را چنين توصيف مىکند:
-
سوز دل اشك روان آه سحر ناله شبدوستان عيب نظر بازى حافظ مكنيد
-
اين همه از نظر لطف شما مىبينمكه من او را زمحبان شما مىبينم[15]
آروم آروم دیگه آقا، فكر كنم می خوای بیایی
به دلم افتاده ارباب، كه همین روزا می آیی
جمعه های بی شماری، اومد و آقام نیومد
یابن زهرا كی می آیی عمر من دیگه سر اومد
اونیكه غربت چشماش، وسعتش قدّ دو دنیاست
اونكه دیدنش واسه من، خیلی سخته مثل رؤیاست
اونیكه وقت ظهورش همرهش شمشیر مولاست
اولین روضه ای كه اون می خونه روضه ی زهراست
****
رد دست یه قناری، مونده رو دیوار خونه
هنوزم خون رو پهلوش، مونده رو مسمار خونه
با تن زهم قناری، سیلی ِ كوچه چه كرده
می كشه دست رو خاكا، دنبال جوجه ش می گرده
همه جا رسمه كه می گن، حرف حق سند نمی خواد
آخه كافرای بی دین، گل چیدن لگد نمی خواد!
این همه ی آرزومه كه، بشم فدات، بشم فدات!
یا كه یه روزی بیاد كه من، كنم نگاهت، كنم نگاهت!
دیده ی من به راهت آقا دل اسیر نگاهت آقا
من كه نه! كل انس و جانند همگی در پناهت آقا
یابن زهرا ای گل طاها
مرغ دلم پر زده آقا، تا جمكرون تا جمكرون
شب های جمعه بی لونم و ،بی آشیون بی آشیون
همچو لیلی مجنونت هستم من گدای میخونت هستم
جان زهرا برا ظهورت جمعه ها ندبه خونت هستم
یابن زهرا ای گل طاها
بیا به امداد مادرت، یابن الحسن یابن الحسن
برس به فریاد مادرت، یابن الحسن یابن الحسن
آدمایی كه بت پرستند دستای حیدرُ كه بستند
ناله زد « یا فضّه خذینی» پهلوی مادرُ شكستند
یابن زهرا ای گل طاها
اندروید
برنامه حدیث کساء در بر دارنده ی متن کامل این حدیث شریف به همراه صوت برادر میرداماد است که متن ترجمه نیز در آن وجود دارد. در بخش دیگر این برنامه، فضائل ، اسرار و فوائد این حدیث ذکر شده است.
برای نصب این برنامه فایل نصبی را از لینک بالا دانلود کرده و در گوشی خود نصب کنید و بعد از نصب برنامه در قسمت منوی خود می توانید مشاهده کنید.
اندروید
برنامه حضرت عباس (ع) حاوی شناسنامه ، زندگی نامه ، مدایح ، زیارت نامه ، فضائل و کرامات حضرت عباس (ع) می باشد.
برای نصب این برنامه فایل نصبی را از لینک بالا دانلود کرده و در گوشی خود نصب کنید و بعد از نصب برنامه در قسمت منوی خود می توانید مشاهده کنید.
اندروید
برنامه دعای امین الله حاوی متن کامل به همراه صوت دعای امین الله می باشد که می تواند همیشه همراه شما باشد.
برای نصب این برنامه فایل نصبی را از لینک بالا دانلود کرده و در گوشی خود نصب کنید.و بعد از نصب برنامه را در قسمت منوی خود می توانید مشاهده کنید.
اندروید
تفسیر موضوعی قران کریم ویژه جوانان برنامه ای نسخه ۲ است که در آن فهرستی ۵ فصلی از مقالات و کتب در موضوع اعجاز و شگفتی های علمی قران گنجانده شده است.
شما با استفاده از این برنامه می توانید تفسیری کامل و شامل از قران کریم را همیشه همراه خود در گوشی آندرویدی خود داشته باشید.
این برنامه همچنین دارای جست و جو و راهنما و موضوع بندی کامل نیز است.
برای نصب این برنامه فایل اول (apk) را دانلود کرده و در گوشی خود نصب کنید . لازم به ذکر است که این برنامه نیازی به فایل data ندارد.
مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی
۳۰۲ عنوان کتاب در ۱۴۱۹ جلد در زمینه: تفسیر، ترجمه، آوانگارى، لغت و فرهنگنامه قرآنى و…
نظر به جایگاه والاى قرآن کریم در پژوهش هاى دینى و تأثیر شگرف آن در رشد و بالندگى جوامع اسلامى، مرکز تحقیقات کامپیوترى علوم اسلامى بر آن شد تا دائره المعارف چند رسانه اى قرآن کریم را با عنوان جامع تفاسیر نور در اختیار تمامى محققان و علاقه مندان قرار دهد و ضمن پاسداشت متون ارزشمند تفسیرى، فضاى مناسبى را براى انس بیشتر با آیات الهى و بهره مندى روزافزون از دریاى بیکران این کتاب آسمانى فراهم نماید. از این رو، برنامه حاضر را با محتوایى غنى و امکاناتى مفید تهیه و تولید نموده و مسیر پژوهش را براى پژوهشگران علوم اسلامى و دانش پژوهان قرآنى هموار ساخته است.
۱-موسسه فرهنگی بیان هدایت نور
محتوا:
دور دوم تفسیر قرآن کریم از استاد دکتر محمد علی انصاری
در قالب ۵۰ لوح فشرده (MP3) قریب به ۱۶۰۰ ساعت
2-مؤسسه خدمات کامپیوتری نور
مشکوه الانوار
محتوا :
۵۰۲ عنوان کتاب در ۶۰۰ جلد از منابع فارسی و عربی علوم قرآن
شرح حال تفسیری ۳۱۶۷ تن از مفسران در قالب ۳۵ نمایه از ۲۷ منبع
ارائه بیش از ۳۰۰۰۰ چکیده درباره مفسران
ترجمه و شرح متون و اتصال متن و شروح
ارائه فرهنگ لغت
امکانات ویژه:
امکان چاپ نام مفسر به همراه نمایه، چکیده و نشانی منایع
اتصال ترجمه ها و شروح
جستجوی ساده و ترکیبی در متون و اعلام مفسران و چکیده ها
ارتباط آیات با متن کتب به همراه متن کامل قرآن و امکان جستجو در آن با ترجمه آیتی
دسته بندی موضوعی کتب به همراه تصاویر روی جلد نسخه شناسی و کتاب شناسی
3-مؤسسه فرهنگی یاسین
محتوا :
بسیت دوره کامل ترتیل قرآن کریم در چهار cd (ضحی ۱ و ۲ و ۳ و ۴)
پنج ترجمه فارسی (مجتبوی، فولادوند، آیتی، خرمشاهی و مصباح زاده) و یک ترجمه انگلیسی
نسخه شناسی ترجمهها و یک مقاله در مورد ترجمه قرآن
زندگی نامه قاریان برنامه
امکانات ویژه:
چند قطعه فیلم از قرائت قاریان مشهور
امکانات جانبی از قبیل: دفترچه تلفن، تبدیل تاریخ، ساعت گویا،یادداشت، پایگاههای قرآنی و تنظیمات
4-مؤسسه فرهنگی یاسین
محتوا :
آموزش قرائت قرآن
ترتیل کامل قرآن با صدای استاد پرهیزگار
معرفی کامل سوره ها با بیان محتوای آنها به شیوه نو
بیان ویژگیهای نوجوان از دیدگاه قرآن و احادیث در قالب مباحث مختلف
آداب حفظ و تلاوت : احکام و آداب قبل و هنگام و بعد از تلاوت و حفظ قرآن
گوناگون : شامل لطایف قرآنی به شیوهای جذاب
دانستنیهای گوناگون قرآنی
امکانات ویژه:
سرگرمیهای جذاب و آموزنده همچون جدول هوش و کارت بازی و غیره
امکانات متعدد و متنوع مثل فیلم تلاوت و تواشیح
5-مؤسسه فرهنگی یاسین
محتوا :
آموزش قرائت قرآن و اذکار نماز به صورت شعر و همخوانی
آموزش وضو ، تیمم ، اذان و اقامه ، نماز و تعقیبات باانیمیشینهای زیبا
آموزش احکام تقلید ، وضو ، تیمم ، و آداب مسجد به زبان ساده و قابل فهم برای کودکان
بیان اهمیت نماز از نظر معصومین و شیوه نماز آن بزرگواران
برنامه های شاد و جذاب در مورد جشن تکلیف
داستانهای جذاب و شنیدنی مربوط به نماز به صورت انیمیشن
سرودهای زیبا و دلنشین درباره نماز و اذان و ….
امکانات ویژه:
صدها تصویر در مورد نماز و مناجات علماء وکودکان و …
محاسبه سن بلوغ پسر و دختر به صورت گویا
انواع سرگرمیهای مختلف
ثبت نام کاربر در برنامه با وارد کردن عکس و مشخصات خود
پخش اذان به افق شهر های مختلف جهان ، تبدیل تاریخ ، زنگ اخبار ،ساعت گویا و ….
6-مؤسسه فرهنگی یاسین
محتوا :
دو دوره ترتیل کامل قرآن با صدای استاد محمد صدیق منشاوی و استاد پرهیزگار
آموزش روخوانی و روانخوانی قرآن کریم
ترجمه گویای قرآن با صدای استاد فولادوند
دانستنیهای گوناگون قرآنی (پیامبران، گیاهان، رنگها و … در قرآن)
آداب تلاوت قرآن
۲۴ قصه قرآنی همراه با صوت و تصاویر زیبا
امکانات ویژه:
سرگرمیهای گوناگون شامل: نقاشی، معما، شکار پاسخ و غیره
امکان حفظ سورههای کوتاه قرآن
قطعاتی فیلم از داستانهای پیامبران و قاریان خردسال
بسمه تعالی
واعْلموا أنّه شافعٌ مشفّعٌ، وقائلٌ مصدّقٌ، وأنّه منْ شفع له الْقرْآن یوْم الْقیامة شفّعفیه، ومنْ محل بهالْقرْآن یوْم الْقیامة صدّق علیْه
و بدانید!قرآن شفاعت کنندهاى است که شفاعتش پذیرفته،و گویندهاى است که سخنش تصدیق مىگردد.آن کس که قرآن در قیامت شفاعتش کند مورد شفاعت قرارمىگیرد.و هر کس،قرآن از او شکایت کند گواهیش بر ضد او پذیرفته مىشود
«خطبه ۱۷۶ نهج البلاغه»
این پنجره که به نام معرفی سایتهای قرآنی در حال بارگزاری برای معرفی منابع مختلف از سایت ها ، آثار متنوع و همچنین نرم افزار ها برای استفاده و آگاهی عزیزان قرآن دوست اختصاص یافته است ، امید داریم از طریق ایمیل این سایت مارا در پر بارکردن این بخش و سایر بخش ها یاری فرمایید.
******************************
پورتال امام خمینی (ره)
1- زندگینامه
۲- آثار امام
۳- آثار درباره امام
۴- اماکن منتسب
******************************
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت الله العظمی خامنه ای
1- بیانات
۲- استفتائات
۳- اخبار
۴- درس خارج
۵- شرح حدیث
۶- خاطرات
۷- کتاب
۸- عکس
۹- صوت
******************************
۱- قرآن شناسی
۲- تفسیر آیات برگزیده
۳- اعجاز قرآن
۴- اعتقادات در قرآن
۵- اخلاق در قرآن
۶- خانواده در قرآن
۷- قرآن و علوم انسانی
۸- قرآن و علوم طبیعی
******************************
چرا خداوند دست به آفرینش زده و این همه موجود و از جمله انسان را آفریده است؟
خداوندِ قادر حكیم مهربان كه مىتواند از خاك، گندم و از گندم، نطفه و از نطفه انسانِ كاملى را بیافریند، اگر نمىآفرید جاى سؤال بود كه چرا قدرت خود را به كار نگرفتى و چیزى نیافریدى؟
نقش ایمان به خدا در زندگى انسان چیست؟
آیا خدا به عبادات ما نیاز دارد كه فرمان داده نماز بخوانیم و رو به كعبه بایستیم؟
خداوند به عباداتِ مردم نیازى ندارد كه فرمان داده نماز بخوانند. این مردم هستند كه با رو كردن به او از الطاف خاص الهى برخوردار مىشوند و رشد مىكنند.
قرآن مىفرماید: اگر همه مردم كافر شوند، ذرّهاى در خداوند اثر ندارد، زیرا او از همه انسانها بىنیاز است. «اِن تكفروا انتم و مَن فى الارض جیمعاً فانّ اللّه لغنىٌّ حمید»(سوره ابراهیم، آیه 8 .)
چرا صالحان، گرفتار مشكلات هستند و مجرمان و گنهكاران، در رفاه به سر مىبرند؟
امّا اگر نااهلان خلاف كنند، خداوند به آنان مهلت مىدهد و هرگاه مهلت سرآمد، آنان را هلاك مىكند: «و جعلنا لمهلكهم مَوعداً»( سوره كهف، آیه 59) و اگر امیدى به اصلاحشان نباشد، خداوند حسابشان را تا قیامت به تأخیر مىاندازد و به آنان مهلت مىدهد تا پیمانه شان پر شود. «انّما نُملى لهم لیزدادوا اثماً»( سوره آل عمران، آیه 178)
به یك مثال توجه كنید:
اگر قطرهاى چاى روى شیشه عینك شما بریزد، فوراً آن را پاك مىكنید.
امّا اگر قطرهاى چاى روى لباس سفید شما بچكد، صبر مىكنید تا به منزل بروید و لباس خود را عوض كنید.
و اگر قطرهاى روى قالى زیر پاى شما بچكد، آن را رها مىكنید تا مثلاً شب عید به قالى شویى ببرید.
خداوند نیز با هركس به گونهاى رفتار مىنماید و بر اساس شفّافیّت یا تیرگى روحش، كیفر او را به تاخیر مىاندازد.
چگونه قبولى تمام كارها، مشروط به قبولى یك عمل همچون نماز مىشود؟
سخنانی از امام سجاد درباره امام زمان
فتنه های دوران غیبت
امام زین العابدین ـ علیه السلام ـ فرمود:
«یا اباخالد لَتأتِیَنَّ فِتَنٌ کَقِطَعِ اللَّیْلِ المُظْلِمِ لایَنْجُو الاّ مَنْ أَخَذَ اللهُ مِیثاقَهُ اوُلئکَ مَصابیحُ الهُدی وَ یَنابِیعُ العِلْم یُنْجِیهِمُ اللهُ مِنْ کُلِّ فِتْنَةٍ مُظْلِمَةٍ؛[1]
ای اباخالد! براستی (در دوران غیبت) فتنه هایی همچون قطعه های شب تار هجوم می آورد که از آن جز کسانی که خدا از آنها پیمان گرفته رهایی نمییابد. همانها چراغهای هدایت و سرچشمه علمند، که خداوند آنها را از هر فتنه تاریک نجات میبخشد.»
و همچنین فرمود: «مَنْ ثَبَّتَ عَلی وِلایَتِنا فی غَیْبَةِ قائِمِنا أَعطاهُ اللهُ اَجْرَ اَلفَ شَهیدٍ مِثْلِ شُهداءِ بَدْرٍ وَ اُحُدٍ؛
کسی که در زمان غیبت قائم ما ـ علیه السلام ـ بر ولایت ما ثابت و استوار بماند، خداوند به او پاداش هزار شهید مثل شهیدان بدر و احد عطا میفرماید.»[2]
۲. انتظار راستین و پاداش آن
برای انتظار حضرت مهدی ـ علیه السلام ـ آثار گرانبهایی وجود دارد، از جمله امام سجاد ـ علیه السلام ـ فرمود: «اِنتِظارُ الفَرَجِ مِن أَعظَمِ الْعَمَلِ؛ انتظار فرج از برترین اعمال است.»[۳] و فرمود: «اهل زمان غیبت او که قائل به امامت او و منتظر ظهور او باشند، برتر از مردمان هر زمان دیگر میباشند، زیرا خدای تبارک و تعالی به آنها آن قدر عقل، فهم و شناخت عطا فرموده است که غیبت امام در پیش آنها چون زمان حضور شده است. خداوند اهل آن زمان را همانند مجاهدانی قرار داده که در محضر رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ شمشیر بزنند، آنها مخلصان حقیقی و شیعیان واقعی و دعوت کنندگان به دین خدا در آشکار و نهان میباشند.»[۴]
پی نوشت ها:
۱. بحارالانوار، همان، ج 51، ص 135، روایت 3.
۲. همان، ج 52، ص 125.
۳. منتخب الاثر، ص 244.
۴. بحارالانوار، ج 52، ص 122، منتخب الاثر، ص 244.
منبع:به سوی ظهور
امام غائب چگونه جامعه را سرپرستى کند؟!

انسان برای داشتن زندگی بهتر و ایده آل، نیازمند الگویی کامل و جامع است که از هر نقص و عیبی به دور بوده و بتواند راهنمای خوبی برای او در همه زمینه ها باشد. در زندگی اجتماعی نیز انسان به رهبری محتاج است که او را به سوی خوبی ها و کمال هدایت کند.
چه نیکوست اگر رهبر جامعه و امام مردم، معصوم و عاری از گناه و هر گونه لغزش و خطا باشد تا با فکری عمیق و پهناور و سینه ای گشاده به نور الاهی، حق هر کسی را به او برساند و جلوی تجاوز کاری های همگان را بگیرد.
پیشوایان معصوم علیهم السلام ، بهترین الگو برای رسیدن بشر به سعادت و کمال هستند. در دست داشتن چنین معیار و الگویی، بزرگ ترین لطف و مرحمت الهی برای جامعه انسانی است؛ چرا که بشر نمی تواند قوانین و برنامه های مناسب وضع کند، ولی پروردگار با وجود امام و پیشوایان معصوم، جامعه انسانی را از گرفتاری و تباهی ها نجات داده است. اما ممکن است این پرسش برای هر کسی پیش بیاید که امام غائب چگونه می تواند جامعه را سرپرستی کند. که در این مجال برآنیم این مسئله را بررسی کنیم.
جامعه نیاز به امامى دارد که سرپرست جامعه باشد، و طبق روایتى که اهل سنت نقل کرده اند، هر کس بیعت امامى را بر گردن نداشته باشد و بمیرد، مرگ او مرگ جاهلیت است. مى گویند: پیامبر فرمود: «من مات ولم یکن فى عنقه بیعة امام مات میتة جاهلیة»
مسلماً این امام باید امامى عادل و پاکدامن معصوم از گناه باشد که جهانیان را از لغزش و جهالت حفظ کند.
حاکمان فعلى کشورهاى عربى، واجد چنین شرایطى نیستند، چگونه مى توان گفت اگر کسى بیعت «مبارک»ها و «قذافى»ها را به گردن نداشته باشد، مرگ او مرگ جاهلیت باشد.
اکنون باید رفت و این امام والامقام را پیدا کرد تا مرگ انسان ها، مرگ جاهلیت نباشد. آن امام معصوم در لسان پیامبر، همان حضرت مهدى است که خداوند منّان او را براى دادگسترى در جهان، حفظ کرده است. حال اگر شرایط براى زمامدارى این امام غایب، آماده باشد، مسلّماً سرپرستى ظاهرى را برعهده خواهد گرفت و امّا اگر بشر خیره سر، مانع از چنین برکت الهى باشد، او به عنوان امام غائب، تصرفاتى در جامعه اسلامى خواهد داشت که در گذشته به آن اشاره کردیم، بسان تصرفات مصاحب موسى (خضر) در سه مورد.
ولى سرپرستى جامعه به مجتهد جامع الشرایط، عادل و آگاه، فقیه، وارسته که تالى تلو معصوم است، سپرده مى شود و در طول این مدّت که امام، از دیدگان ما غایب است، (هر چند در خود جامعه زندگى مى کند)، مجتهدان عالى مقام، سرپرستى جامعه را به عهده گرفته اند. البته این بدان معنا نیست که مجتهد بدون کمک گرفتن از متخصصان امور اجتماعى، حکومت مى کند. مشروح این قسمت را در کتاب «حکومت اسلامى در چشم انداز ما» مطالعه کنید.
از این گذشته، در زمان غیبت امام، جانشینان او، امور جامعه را اداره مى کنند، این جانشینان، فقیهان با ورع و پرهیزکار هستند.
حضرت موسى چهل روز براى اخذ تورات به میقات رفت و سرپرستى جامعه بنى اسرائیل را برعهده برادرش هارون نهاد و به او چنین گفت:
(اخلفنى فى قومى وأصلح ولا تتّبع سبیل المفسدین). اعراف/ 142.
"جانشین من در میان ملتم باش و به اصلاح کارها بپرداز و از مفسدان پیروى مکن".
چه مانعى دارد که امام معصوم نیز در حالت غیبت، اداره امور را به دیگران واگذار کند و این کوچکترین منافاتى با امامت وى ندارد. اتفاقاً در زمان غیبت، فقیهان آگاه به نمایندگى از آن حضرت به تشکیل حکومت مى پردازند و خود، در رأس حکومت قرار مى گیرند، زیرا امام، آنان را بر این مقام، نصب کرده است و در مقبوله عمر بن حنظله آمده است: «فانّى قد جعلته علیکم حاکماً، (وسائل الشیعه، ج18، باب 1 از ابواب صفات قاضى، حدیث 1).و در حدیث ابى خدیجه آمده است: «فإنّى قد جعلته علیکم قاضیاً». (وسائل الشیعه، ج18، باب11 از ابواب صفات قاضى، حدیث 8.)
بنابراین، آنان حاکمان امّت و قاضیان ملت هستند، البته نه به تنهایى بلکه با به کارگیرى متخصصان و تقسیم کار میان آنان. البته آن چه گفتیم به این معنى نیست که خود امام در زمان غیبت هیچ اثرى ندارد، بلکه در حال غیبت، کارهاى لازمى را پنهان از چشم مردم انجام مى دهد.
فاطمه زین الدینی
بخش مهدویت تبیان
امکان ملاقات با امام زمان در دوران غیبت

ارتباط با حضرت مهدی ـ عجل الله تعالی فرجه ـ از نظر حالات، سه نوع می باشد: 1. ارتباط روحی و عرفانی. 2. ارتباط در عالم خواب. 3. ارتباط فیزیكی و رۆیت با چشم ظاهری. آنچه میان علمای شیعه محل اختلاف است و در كتابها و حكایات مطرح می باشد، ناظر به نوع سوم از ملاقات در عصر غیبت كبری است.
دلیل منكران امكان ملاقات حضرت
كسانی كه منكر امكان ارتباط و ملاقات با حضرت در غیبت كبری هستند، برای اثبات ادعای خود به تعدادی از روایات، از جمله توقیع آن حضرت ـ علیه السلام ـ به یکی از نائبان خاص استناد میكنند، چون حضرت مدعی مشاهده را تكذیب نموده است «ألا فمن ادعی المشاهده قبل خروج السفیانی و الصیحه فهو كاذب مفتر.»[1] یعنی «آگاه باشید هر كس قبل از خروج سفیانی و ندای آسمانی مدعی دیدار من بشود، او دروغ گفته و افترا بسته است.»
طبق این دیدگاه نقل ملاقاتهایی كه در كتابها و قصص و حكایات، وجود دارد را نمی توان پذیرفت.
دلیل معتقدان امكان ملاقات حضرت
در مقابل، اكثریت علما و بزرگان شیعه، قائل به امكان ملاقات می باشند و وقوع آن را فی الجمله می پذیرند و دلیل اصلی تحقق ملاقات را، حكایات تشرفات می دانند كه از سوی اشخاص موثق و مورد اعتماد نقل شده است.
از نظر كسانی كه امكان ملاقات با حضرت را ممكن می دانند و بر آن صحه می گذارند، دلیل معتبری بر نفی امكان ملاقات وجود ندارد. طبق این دیدگاه در مورد تكذیب ملاقات، روایاتی در كار نیست بلكه طبق تحقیق فقط یك روایت است و آن نیز توقیع حضرت می باشد.[2]
از این توقیع نیز پاسخهای مختلفی داده شده است كه بهترین پاسخ این است كه به تناسب حكم و موضوع با استفاده از لفظ «مفتر» منظور حضرت، صرف دیدار و ملاقات نیست، بلكه دیداری است كه همراه با نیابت باشد، مثل اینكه شخصی مدعی نیابت خاصه می شود و می گوید: من امام ـ علیه السلام ـ را مشاهده می كنم و حضرت من را وكیل خود قرار داده است و شما باید در كارها به من مراجعه كنید، حضرت چنین ادعایی را دروغ و افترا خوانده است.
اصل صدور توقیع نیز در مقام نیابت است و امام ـ علیه السلام ـ به «علی بن مهر سمری» فرموده است كه كسی را از جانب ما نصب مكن؛ زیرا دوران غیبت صغرا و و نیابت خاصه به پایان رسیده است، در چنین شرایطی اگر كسی ادعای مشاهده و رۆیت داشته باشد معلوم است كه منظورش مشاهده حاكی از نیابت نمی باشد.[3]
بنابراین، رۆیت شخصی كه در دنیا با بدن مادی زندگی می كند و در میان مردم حضور دارد، امری است طبیعی و ندیدن برخلاف عادت روی مصالحی است كه غیبت را اقتضا كرده است. در توقیع حضرت نیز گرچه مشاهده، نفی و تكذیب شده است، ولی این مشاهده به قرینه ذیل توقیع و سوء استفاده های احتمالی، حمل بر مشاهده همراه با ادعای نیابت می شود.[4]
مقدمهی مشاهده امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
باید به این نكته توجّه داشت كه شناخت و ایمان نسبت به امام زمان ـ عجل الله تعالی فرجه ـ و استواری در آن، بر هر چیز دیگر، مقدم است چرا كه در مورد امامان پیشین كسانی بودند كه در كنار آنها زندگی كردهاند ولی چون نسبت به آن خوبان خدا، معرفت و ایمان نداشتهاند، بهرهای از آنها نبرده و چه بسا با آنها هم مخالفت كردهاند.
دو امر اساسی موجبات نزدیك شدن به محضر مبارك امام زمان ـ عجل الله تعالی – را فراهم می آورد که به قرار زیر است:

1. تقوا
تقوا به معنای ترس از پروردگار و نگهداری نفس میباشد یعنی اطاعت كامل خداوند و فرمانبرداری از دستوران او كه خلاصهاش انجام واجبات و ترك محرمات میشود، البته تقوا مراتبی دارد و اگر این نردبان را آدمی تا آخرین پلهاش طی كند به سعادت بزرگی دست خواهد یافت كه در نهایت این میشود كه خدا میفرماید: ای بنده من اطاعتم كن تو را مثل خودم قرار میدهم. من زنده هستم و نمیمیرم، تو را هم زنده قرار میدهم و نمیمیری و من بینیاز هستم و محتاج نمیشوم، تو را هم بینیاز قرار میدهم كه محتاج نمیشوی. من هر چه را اراده كنم تحقق پیدا میكند، تو را هم به صورتی قرار میدهم كه هر چه را بخواهی تحقق پیدا میكند.[5]
برای رسیدن به این مرحله علاوه بر انجام واجبات و ترك محرمات تا حد امكان مستحبات را هم انجام دهد و از شبهات هم دوری كند. (چیزهایی كه احتمال حرمت در آنها بدهیم ولی یقین به حرمت آنها نداشته باشیم).
تقوا سبب نورانیت و قرب به آن جناب و اتصال روحی با آن حضرت میشود در توقیع شریف امام زمان به شیخ مفید میفرماید: «پس هر فردی از شما عمل كند به آن چیزی كه به وسیله آن به محبت ما نزدیك میشود و دوری كن از آن چیزهایی كه به وسیله آن به اكراه و خشم ما نزدیك میشود. پس به درستی كه امر ظهور ما یك دفعه و ناگهانی است در وقتی كه توبه برای فرد، نفعی ندارد و نجات نمیدهد او را از عقاب ما، پشیمانی بر رفتارهای ناپسند. خداوند شما را با الهامات غیبی خود ارشاد و توفیقات خویش را در سایه رحمتش نصیب شما فرماید.»
در تشرف علی بن ابراهیم بن مهزیار امام زمان ـ عجل الله تعالی فرجه ـ همین نكته را باز تذكر نمودهاند كه حضرت صاحب الامر ـ عجل الله تعالی فرجه ـ در قسمتی از سخنانشان خطابه به او میفرماید: ای ابوالحسن شب و روز توقع و انتظار آمدن تو را داشتم، چه چیز آمدنت را نزد ما تأخیر انداخت؟ پسر مهزیار در جواب میگوید: ای آقای من تا الان كسی را نیافته بودم که مرا راهنمایی كند. حضرت فرمودند: كسی را نیافتی كه راهنمایت كند؟ آنگاه با انگشتان مباركشان بر روی زمین فشار دادند و سپس فرمودند: و لكن شما اموالتان را زیاد نمودید، ضعفاء مۆمنین را دچار حیرت ساختید و بین خود قطع رحم نمودید پس الان برای شما چه عذری مانده است.[6]
2. عشق و محبت به آن سرور
امر دوّم برای نزدیك شدن به محضر مبارك امام زمان ـ عجل الله تعالی فرجه ـ عشق به آن حضرت و ایجاد محبت در خود نسبت به آن مقام مقدس میباشد.
در حدیثی بسیار گرانبها كه در مورد رابطه قلبی بین امام معصوم و شیعه مضامین زیبایی در آن نقل گردیده است، راوی سۆال میكند: «آیا شما برای من دعا مینمایید؟ امام رضا میفرماید: آیا تو غیر از این را گمان میكنی؟ راوی جواب میگوید: خیر و سپس حضرت میفرماید: اگر خواستی كه دریابی كه مقام محبت من با تو و اهتمام داشتن من در امر تو چقدر است، پس به قلب خود نظر كن و ببین كه در قلبت و در كارهایت چقدر به من محبت داری و به فكر من هستی.»[7]
بارالها بر محمد و آلش درود فرست و دوری از محرمات و انجام واجبات به همراه عشق و محبت به حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف را توشه راهمان بساز. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
پی نوشت ها:
[1] كمال الدین، ج 2، ص 294، باب 45، حدیث 45.
[2] سیمای آفتاب، حبیب الله طاهری، ص 180، «با اندك تغییر و تلخیص».
[3] همان، ص 181.
[4] مهدی تجسم امید و نجات، عزیزالله حیدری، ص 209.
[5] مستدرك وسائلالشیعه ج 11، ص 258.
[6] دلائل الامامه، ص 296 محمد بن جریر طبری.
[7] اصول كافی، ج 2، ص 652.
فرآوری: فاطمه سرفرازی
بخش مهدویت تبیان
زمانی که انگیزههای گناه کم میشود!

بعد از ظهور حضرت، به واسطه رشد عقلی و فکری که در مردم ایجاد می شود انگیزه های انجام گناه بسیار کم و نادر می شود. مردم در عین آزادی مشغول اعمال صالح شده و گناهان بسیار کم می شوند، اما مطلقاً از بین نمی رود.
در این مقاله به طرح یک شبهه و یک سوال درباره امام زمان علیه السلام پرداخته و اجمالا به آنها پاسخ خواهیم داد:
یک شبهه: میدانیم که یکی از علائم ظهور، رواج ظلم و ستم در جهان است حال با نگاهی اجمالی به علائم ظهور و ستمی که در جهان حاکم است، این شبهه ایجاد می شود که پس چرا امام زمان(عج) ظهور نمی کنند؟
در پاسخ به این شبهه توجه به چند نکته ما را در دستیابی به پاسخ یاری می دهد:
1. عبارتی که در روایات فراوانی دیده می شود این است : "یملأ الارض قسطا و عدلا کما ملئت ظلما و جورا"( زمین را پر از عدل و داد می کند همانطور که پر از ظلم و ستم شده است) آنچه از این روایت فهمیده می شود آن است که ظهور حضرت و فراگیر شدن عدالت او در زمانی است که ظلم و جور در جهان شیوع پیدا کرده است یعنی ممکن است بعد از این که سالهای زیادی از شیوع ظلم در جهان گذشت حضرت ظهور کنند. به عبارت دیگر این روایات بیان می کنند که گسترش و توسعه ی عدالت و ریشه کن شدن ظلم و ستم فقط توسط امام زمان (عج) انجام می گیرد؛ و در صدد بیان علائم ظهور نیست و نمی خواهد بیان کند که هر گاه جهان پر از ظلم شد حضرت ظهور خواهد کرد.
2. فراگیر شدن ظلم یک امر نسبی است یعنی می توان گفت از زمان حضور بشر در زمین ظلم همراه همیشگی انسان ها بوده است و همواره عده ای ظالم و عده ای مظلوم بوده اند. پس نمی توان ادعا کرد تنها در این دوره ظلم فراگیر شده است و قبل و بعد از آن به این شدت نبوده و نمی باشد.
3. فراگیر شدن ظلم اگر به عنوان علائم باشد به معنای علت تامه برای ظهور نیست بلکه به نحو اقتضا می باشد و علائم و علت های دیگری نیز در این امر دخالت دارند و باید همه ی علائم و علل تحقق یابند تا امام زمان (عج) ظهور کنند.
پس می توان نتیجه گرفت که به صرف وجود ظلم های بسیار در عالم نباید توقع قطعی داشت که حضرت به زودی ظهور خواهد کرد هرچند با توجه به مطالبی که در روایات آمده است وظیفه داریم دائما چشم انتظار حضرت بوده و با فراهم کردن مقدمات ظهور نزدیک تر شدن صبح ظهور را دعا کنیم.
یک سوال: آیا بعد از ظهور امام زمان (عج) مردم با وجود آزادی گناه انجام نمی دهند؟
آزادی و اختیار انسان از مسائل فطری و از ممیزات انسان است که قابل خدشه و محدود به زمان خاصی نیست. بعد از ظهور حضرت، به واسطه رشد عقلی و فکری که در مردم ایجاد می شود انگیزه های انجام گناه بسیار کم و نادر می شود. مهم ترین عامل صدور گناه از انسان طمع و حرص او به اندوختن مال دنیا و احساس نیاز انسان به متاع دنیا است.
وقتى انسان به قدر کفایت از مال و ثروت بهرهمند گشته و عزت و آبروى اجتماعى بیابد و بینش او الهى شود و دنیا و متاع آن برایش بى ارزش گردد و به یقین برسد که تمامى وعدههاى الاهى حقاند و - گرچه دیگران نخواهند و نپسندند و در سر راه تحقق آن مانع بتراشند - بالاخره محقق خواهند شد؛ اگر انسان به یقین برسد که معاد و حساب و کتابى در کار است و بهشت و آنچه در آن است قابل مقایسه با عمر دنیا و آنچه در آن است نبوده، دیگر انگیزهاى براى ارتکاب گناه باقى نمىماند. به خصوص که بنابر برخى روایات و استدلالهای برخى محققان فرزانه، عمر ابلیس نیز با قیام حضرت (علیه السلام) تمام خواهد شد و به استناد برخی روایات آن ملعون به دست نبى اکرم (صلی الله علیه و آله) در بیت المقدس ذبح خواهد شد و تسویلات و وسوسهها و تزیینهاى او هم منقطع مىگردد، (المیزان (عربى)، ج 14، ذیل آیه 36، سورهى حجر)
از طرف دیگر، موانع بى شمارى مثل حکومت عدل فراگیر که رهایى از عدالت آن امکان ندارد، محیط امن و امان و سالم و عدم پذیرش فساد و تباهى و گناه از طرف عموم مردم، مانع صدور گناه خواهد بود، پس انگیزه، مفقود و مانع، موجود مىشود. لذا گناه صادر نمىشود، در این زمینه نیز احادیث فراوان است، از جمله:
امام صادق (علیه السلام) در توصیف دوران ظهور مىفرماید: "روابط نامشروع، مشروبات الکلى و رباخوارى از بین مىرود، مردم به عبادت و اطاعت روى مىآورند، امانت ها را به خوبى رعایت مىکنند، اشرار مردم، نابود مىشوند و افراد صالح باقى مىمانند". (صافی گلپایگانی ،منتخب الاثر، ص 474)
و پیامبر (صلی الله علیه و آله) مىفرمایند: "خداوند به وسیلهى مهدى (عج) از امت رفع گرفتارى مىکند، دلهاى بندگان را با عبادت و اطاعت پر مىکند و عدالتش همه را فرا مىگیرد. خداوند به وسیله او دروغ و دروغ گویى را نابود مىسازد. روح درندگى و ستیزه جویى را از بین مىبرد و ذلّت بردگى را از گردن آنها بر مىدارد". (بحار الانوار، ج 51، ص 75)
همه این موارد ثابت می کند که مردم در عین آزادی مشغول اعمال صالح می شوند و گناهان بسیار کم می شوند، اما مطلقاً از بین نمی رود، در این زمان مسیحیان و یهودیان نیز به زندگی مذهبی خود ادامه می دهند. خداوند درباره این دو گروه در آیاتی می فرماید: که مابین ایشان دشمنی و عداوت تا روز قیامت قراردادیم. (مائده،14 و 64) در نتیجه؛ باید این دو گروه تاروز قیامت باقی بمانند و در زمان حضرت زندگی کنند.
فرآوری: آمنه اسفندیاری
بخش مهدویت تبیان
زنی از نسل حواریون عیسی بن مریم

نرجس خاتون مادر امام عصر (علیه السلام) یکى از ملکه هاى وجاهت است که از نسل حواریون عیسى بن مریم بوده است. قدرت الهى آن بانوى مکرمه را براى همسرى حضرت عسکرى (علیه السلام) از روم به سامرا فرستاده تا گوهر تابناک وجود مهدویت در آن رحم پاک پرورش یابد. وى دختر بزرگترین قیاصر روم واز خاندان شمعون، وصى بلا فصل حضرت مسیح است.
بر مبنای اعتقاد شیعه، انبیا و ائمه از آن رو که معصوم هستند باید از پدران و مادران پاک در این دنیای ظاهری قدم بگذارند و «اصلاب شامخه و ارحام مطهره» نور وجود مقدس آنها را صورت زمینی بدهد. حضرت بقیه الله الاعظم (علیه السلام) که وارث همه خوبیهای اولیای ابرار گذشته خود است نیز بی تردید این گونه است. پدر ایشان امام حسن عسکری (علیه السلام) جزء ائمه معصوم (علیهم السلام) است که منقبت و فضیلت ایشان نزد مۆمنین آشکار است.
اما در مورد مادر بزرگوار حضرت حجت که ایشان هم از بانوان پاک و اسوه زمان خویش و حتی زمانهای پس از خود بوده است گاه شبهه هایی مطرح می شود که ما در این نوشتار به بررسی یکی از این شبهات می پردازیم:
طرح شبهه:
حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه) از رحم خانمی مسیحی به دنیا آمد در حالی كه برای تولد فرزند صالح قبل از تولد مراقبت هایی باید وجود داشته باشد، شاید مادر حضرت زن صالحه ای بوده اما مسلماً مراقبت های یك زن مۆمنه مسلمان را نداشته حال چگونه است كه چنین شخصیت بزرگی از رحم خانمی مسیحی متولد شد؟
پاسخ به این پرسش را بعد از ذكر دو نكته تقدیم می كنیم:
1. مادر آن جناب را به نام های متعددی معرفی نموده اند: مانند نرجس، صیقل، ریحانه، سوسن، خمط، حكیمه، مریم و این تعدد اسم بی وجه نیست زیرا:
الف) امام حسن عسكری ـ علیه السلام ـ كنیزهای متعددی داشته به نام های مختلف.
ب) فرزند امام حسن ـ علیه السلام ـ در محیطی بسیار خطرناك تولد یافتند زیرا خلفای بنی عباس و حتی بعضی از بنی هاشم به وسیله مأمورین خود از خانه های علویین مراقبت كامل به عمل می آوردند. از این رو از جانب خداوند تمام پیش بینی های لازم به عمل آمد: اولاً چنان كه در روایات است آثار آبستنی در مادرش ظاهر نشد ثانیاً امام حسن ـ علیه السلام ـ برای مراعات احتیاط نام آنجناب را برای كسی فاش نكرد، ثالثاً در حین وضع حمل جز حكیمه خاتون و بعضی از كنیزان كسی حضور نداشت و این خود نیز در تعدد اسامی بی اثر نبوده است.
2. درباره «ملیّت» مادر امام نیز دو قول عمده وجود دارد كه عبارتند از:
الف) مرحوم كلینی می نویسد: مادر قائم (عجل الله تعالی فرجه) كنیزی از «نوبه» استان شمالی سودان بوده است. (كافی، ج 1، ص 323)
ب) مرحوم صدوق مطابق روایتی او را «ملیكه» دختر «یشوع» پسر قیصر روم و مادرش را از حواریین مسیح میداند كه توسط نیروهای اسلامی به اسارت در آمد و به صورت كنیز در معرض فروش قرار گرفت و به واسطهی فرستادهی امام هادی ـ علیه السلام ـ از بازار برده فروشان بغداد خریداری شد و به محضر امام هادی ـ علیه السلام ـ در سامرا فرستاده شد. (كمال الدین، ص 317)
اینك كه پرسش ناظر به وجه دوم است كه قول مشهور نیز همین است (و مرحوم صدوق هم آنرا بیان كرد) و مادر حضرت را نرجس خاتون می دانند ما نیز بر همین اساس پاسخ آنرا می نویسیم.
در این كه «نرجس» مادر صاحب الامر (عجل الله تعالی فرجه) خانم والامقامی بوده است تردیدی نیست زیرا شایستگی و پاكی او مورد تأیید بوده است چگونه می توان عظمت روحی و معنوی او را كتمان كرد و یا در آن شك كرد در حالی كه حضرت پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ و حضرت علی ـ علیه السلام ـ و صادقین ـ علیهما السلام ـ او را بهترین و سیدهی كنیزان می خوانند؟!!
و حكمیه «عمه امام عسكری ـ علیه السلام ـ» كه خود از بزرگ بانوان خاندان امامت است، او را بانوی خود و بانوی خاندان خویش می خواند و خود را خدمتگزار او می دانست. به یقین اگر آن بانوی گرامی از امتیازات والایی بهره مند نبود هرگز آن معصومین با عظمت، او را این چنین مدح نمی كردند و او را با واژه های، «بهترین» و «سیده» توصیف نمی كردند و هرگز حكیمه خاتون، اینهمه اسم گل را (ریحانه، سوسن و...) بر او نمی نهاد و او را به این اسامی نمی خواند.
علاوه بر این، بهترین دلیل بر لیاقت او و رعایت كردن آداب حمل و...، تولد آن حضرت (امام زمان) از اوست و هر كس امام زمان را با آنهمه درخشندگی ببیند و یا اوصاف او را بشنود مطمئن می شود كه مادرش نیز اهل معرفت و رعایت آداب اسلامی بوده است و اگر مادر آن امام چند صباحی مسیحی بوده است و سپس مسلمان شده است، مشكلی را ایجاد نمی كند زیرا در عصری كه مسیحی بوده است و اسلام برایش تبیین نشده بود به طور كامل به احكام مسیحیت اعتقاد داشت و عمل می كرد و آن گاه كه اسلام بر او عرضه شد و در محضر امام بود تسلیم ناب شد و مسلمان ناب بود و مسیحی بودن در فرضی ضرر می زند كه آیینی كامل به نام اسلام باشد و عرضه شده باشد و شخص از روی عناد نپذیرد و از این رو یهودی بودن مادر حضرت عیسی ـ علیه السلام ـ و نیز تولد حضرت عیسی ـ علیه السلام ـ از او قابل جمع است چرا كه در آن زمان دین اسلام عرضه نشده بود و پیامبر اسلام مبعوث نشده بود.
آن بانوی با سعادت در سال 261 هجری و به روایتی قبل از شهادت امام حسن عسكری «علیهالسلام» از دنیا رفت، قبر شریفش در سامّرا كنار قبر منوّر امام حسن عسكری «علیهالسلام» است.
خلاصه سخن: نرجس خاتون هنگامی كه مسیحی بود و اسلام بر او عرضه نشده بود مطیع محض آیین مسیحیت بود و از جمیع جهات شایسته بود و چون اسلام بر او عرضه شد با جان و دل پذیرفت و مسلمان خالص شد و اگر مسلمانی ناب نبود آن همه معصومان از او مدح نمی كردند.
این است لیاقت و استعداد یك زن كه شخصیّتش به جایی میرسد كه قائم آل محمد«علیهالسلام» منجی جهان بشریّت، از دامن پاك او برمیخیزد.
فرآوری: آمنه اسفندیاری
بخش مهدویت تبیان
اتفاقات بعد از شهادت امام زمان(علیهالسلام)

معمولا وقتى بندگان دنیا، به مقام و منصبى یا پست حکومتى برسند، نحوه زندگیشان عوض شده، و تجملات و ریخت و پاش روز به روز بالا مى گیرد، اما امامان معصوم و اولیاء الهى چنین نبوده و نخواهند بود، بلکه در بعضى از موارد، زندگى خود را سخت تر از گذشته انتخاب مى نمودند. زیرا عمل ایشان، براى مردمانى که تحت پوشش حکومتشان قرار گرفته اند، سرمشق و الگو مى باشد.
در این مقاله از مباحث مهدویت سه مسئله را مطرح کرده و بطور خلاصه بررسی می کنیم:
مسئله اول: کارگزاران دولت و فرماندهان لشکرى و کشورى امام مهدى چه کسانى هستند؟
طبیعى است در حکومتى که امام مهدى (عجل الله فرجه) رهبرى آن را به عهده دارد، کارگزاران و مسئولان دولتى و حکومتى نیز، باید از بزرگان و نیکان باشند. از این روى، مى بینیم در روایات، ترکیب دولت امام مهدى (عجل الله فرجه) از پیامبران، جانشینان آنها، متقین و مانند آن تشکیل مى یابد که نام برخى از آنان بدین گونه است: حضرت عیسى (علیه السلام)، هفت نفر از اصحاب کهف، یوشع وصى موسى (علیه السلام)، مۆمن آل فرعون، سلمان فارسى، مالک اشتر، ابو دجانه انصارى و قبیله همدان.
در روایتى، حضرت عیسى (علیه السلام) به حضرت مهدى (عجل الله فرجه) گوید: (همانا من به عنوان وزیر فرستاده شده ام نه امیر و فرمانروا). (ملاحم ابن طاووس، ص 83، نقل از کتاب چشم اندازى از حکومت مهدى (علیه السلام)، نجم الدین طبسى، ص 190)
امام صادق (علیه السلام) مى فرماید: (هنگامى که حضرت قائم آل محمد (صلى الله علیه وآله وسلم) قیام کند، هفده تن را از پشت کعبه زنده مى گرداند که عبارتند از: پنج تن از قوم موسى (علیه السلام) که به حق قضاوت کرده، و با عدالت رفتار مى کنند، هفت نفر از اصحاب کهف، یوشع وصى موسى، مۆمن آل فرعون، سلمان فارسى، ابو دجانه انصارى ومالک اشتر). (تفسیر عیاشى، ج 2، ص 32. اثبات الهداه، ج 3، ص 550)
و همچنین فرماندهان جنگى آن حضرت از ملیت هاى گوناگونى تشکیل شده اند، از جمله عیسى بن مریم (علیهما السلام)- که در برخى روایات آمده امام زمان (عجل الله فرجه) او را به جانشینى خود براى سرکوب کردن دجال مى فرستد - شعیب بن صالح (علیهما السلام)، اسماعیل فرزند امام صادق (علیه السلام)، عقیل، حارث، مفضل بن عمر.
مسئله دوم: زندگى امام بعد از ظهور چگونه خواهد بود؟
معمولا وقتى بندگان دنیا، به مقام و منصبى یا پست حکومتى برسند، نحوه زندگیشان عوض شده، و تجملات و ریخت و پاش روز به روز بالا مى گیرد، اما امامان معصوم و اولیاء الهى چنین نبوده و نخواهند بود، بلکه در بعضى از موارد، زندگى خود را سخت تر از گذشته انتخاب مى نمودند. زیرا عمل ایشان، براى مردمانى که تحت پوشش حکومت او قرار گرفته اند، سرمشق و الگو مى باشد.
با در نظر گرفتن این موضوع که قسمت مهمى از جرایم و جنایات و مفاسد اجتماعى از تجمل پرستى و پر زرق و برق شدن زندگى، و تشریفات بیهوده و پر خرج و کمرشکن آن سرچشمه مى گیرد، یکى از دلایل برچیده شدن مفاسد در دوران حکومت امام مهدى (عجل الله فرجه) روشن مى گردد.
در حدیثى از امام رضا (علیه السلام) چنین آمده است: (و لباس قائم (عجل الله فرجه) چیزى جز پارچه خشن نیست، و غذایش نیز تنها غذاى ساده وکم اهمیت است).( منتخب الاثر، گلپایگانى، ص 307. واز امام صادق (علیه السلام) نیز نظیر این روایت در اثبات الهداه، ج 7، ص 79، نقل شده است)
مسئله سوم: بعد از شهادت امام زمان چه خواهد شد؟
در این رابطه، ما با دو دسته از روایات مواجه هستیم:
اول: روایاتى که مساله رجعت امام حسین (علیه السلام) و امامان دیگر را بیان نموده اند، از جمله روایت امام صادق (علیه السلام) است که در ذیل آیه شریفه (ثُمَّ رَدَدْنَا لَكُمُ الْكَرَّةَ عَلَیْهِمْ)(1) مى فرماید: (مقصود زنده شدن دوباره حسین (علیه السلام) و هفتاد نفر از اصحابش در عصر امام زمان (علیه السلام) است، در حالى که کلاهخودهاى طلایى بر سر دارند، و به مردم، رجعت و زنده شدن دوباره حضرت حسین (علیه السلام) را اطلاع مى دهند، تا مۆمنان به شک و شبهه نیفتند. این در حالى است که حضرت حجت در میان مردم است. چون معرفت و ایمان به حضرتش در دلهاى مردم استقرار یافت، مرگ حضرت حجت مى رسد، پس حضرت امام حسین (علیه السلام) متولى غسل و کفن و حنوط و دفن ایشان خواهد شد، و هرگز غیر از وصى، وصى را تجهیز و آماده به خاک سپارى نمى کند).(2)
دوم: روایاتى که مى گویند: چون قائم آل محمد (صلى الله علیه وآله وسلم) از دنیا برود و یا شهید شود، چهل روز پس از آن قیامت برپا مى گردد ومردگان از گورها به در مى آیند و براى حساب و جزاى محشر آماده گردند. و خداوند از آنچه واقع مى شود داناتر، و ولى توفیق وصواب است.(3)
شیخ حر عاملى - رحمه الله علیه - در کتاب شریف (ایقاظ) مى نویسد: شاید چهل روز ایام رجعت باشد و این عدد اشاره به کمى دوران حضرتش باشد، چون مقدار زیاد را به هفتاد و مقدار کم را با اعداد کمتر، معرفى مى کنند، و یا این که هر روزى برابر هزار سال باشد، چنانکه مى فرماید: (یک روز نزد پروردگارت، مثل هزار سالى است که شما مى شمارید).
و شاید مراد از قیامت در روایات دسته دوم قیامت صغرى یعنى رجعت باشد، و البته اطلاق قیامت بر رجعت مانعى ندارد، ممکن است قیامت بر هر دو اطلاق شود.(4)
پینوشتها:
1- سوره اسراء، آیه 6.
2- بحار الانوار، علامه مجلسى، ج 3، ص 13.
3- ارشاد شیخ مفید، با ترجمه ساعدى، ص 708.
4- الایقاظ من الهجمه، شیخ حر عاملى، ترجمه احمد جنتى، ص 400.
فرآوری: آمنه اسفندیاری
بخش مهدویت تبیان
آیا بعد از ظهور، همه مسلمان میشوند؟

روزی می رسد كه بندگان صالح خدا وارث زمین می شوند و گستردگی قیام آنها به گستره عالَم است.
آیا با ظهور امام زمان علیه السلام همه مردم مسلمان می شوند؟
در ابتدا برای توضیح این موضوع ذکر این نکته ضروری است که:
از آیات قرآن و احادیث استفاده می شود كه مستضعفین جهان سرانجام در یك انقلاب همگانی كه مهدی موعود (عج) رهبری آنرا بر عهده دارد بر متكبرین پیروز می گردند، رژیم های طاغوتی را برای همیشه سرنگون می سازند و قدرت و اراده جهان را در دست می گیرند.
خداوند در قرآن می فرماید: «ما اراده كرده ایم كه بر مستضعفین جهان منت نهاده و آنان را پیشوا و وارث زمین قرار دهیم و در زمین به آنها قدرت و تمكن بخشیم.» (قصص، آیه 50)
از قرآن و احادیث استفاده می شود كه این انقلاب عظیم و همگانی به عنوان دین و برای اجرای قوانین الهی برپا می شود. رهبری آن را حضرت مهدی ـ علیه السلام ـ بر عهده دارد و مۆمنین شایسته و فداكار در ركابش جهاد خواهند كرد.
قرآن می فرماید: «خدا به كسانی كه ایمان آورده و عمل صالح انجام داده اند وعده داده كه آنها را در زمین خلیفه گرداند چنان كه پیشینیان نیز خلافت داشتند و نوید داده كه دینی را برایشان برگزیده قدرت و نیرو بدهد و خوف آنها را به امن و آرامش تبدیل كند تا او را پرستش كنند و برایش شریك قرار ندهد.» (سوره نور، آیه 55)
در احادیث چنین آمده است كه مراد از آیه مذكور حضرت مهدی و اصحاب و یارانش می باشند و به وسیله آنهاست كه اسلام و تمام جهان گسترش می یابد.» (ابراهیم امینی، دادگستر جهان ص 239-238)
رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ می فرماید: مهدی از فرزندان من است و به دست او خداوند شرق و غرب زمین را می گشاید.» (مجلسی، بحارالانوار، ج 52، ص 378)
با توجه به این نكته كه روزی می رسد كه بندگان صالح خدا وارث زمین می شوند و گستردگی قیام آنها به گستره عالَم است اكنون به این نكته می پردازیم كه آیا علاوه بر تسلط بر جهان همه جهانیان هم مسلمان می شوند؟
در این باره دو دسته آیات و روایات وجود دارد:
دسته اول، آیات و روایاتی است که ظاهر آنها وجود غیر مسلمان در دوران حکومت حضرت مهدی (علیه السلام) است؛ مانند آیه: «یهود می گوید: دست خدا بسته است... و کینه و دشمنی را تا قیامت میان آنان افکندیم.» (مائده: 64)
و مشابه این آیه، درباره ی مسیحیت نیز آمده است. (مائده: 14)
مقتضای ظاهر این آیات، آن است که دین یهود و مسیحیت، تا قیامت باقی خواهند بود.
از بعضی از روایات نیز همین مطلب نتیجه گیری می شود؛ مانند روایت ابوبصیر که می گوید: به امام صادق (علیه السلام) گفتم:«در دوره حضرت مهدی، با اهل ذمه (یهود و نصارا) چگونه رفتار می شود؟ فرمود: «با آنان از سر آشتی و مسالمت رفتار می کند؛ همان گونه که پیامبر (صلی الله علیه و آله) با آنان از سر مسالمت رفتار کرد». (بحار الانوار، ج52 ص376)
دسته دوم، آیات و روایاتی است که ظاهر آنها می رساند که در زمان امام مهدی (علیه السلام) همه مردم، مسلمان می شوند و هیچ دینی جز اسلام باقی نخواهد ماند؛ مانند آیه: «و برای او، هر آن که در آمان و زمین است، تسلیم هستند؛ از روی میل یا به اجبار و به سوی او، بازگردانده می شوند». (آل عمران 83)
از امام کاظم (علیه السلام) نقل شده است که در تفسیر این آیه، فرمود: این آیه، در شان حضرت قائم نازل شده است وقتی آن حضرت ظاهر شود، دین اسلام را بر یهود و نصارا و صابئان و کفار شرق و غرب، عرضه می دارد؛ پس هر کس با میل و اختیار، اسلام بیاورد، به نماز و زکات و سایر واجبات، امرش می کند و هر کسی از قبول اسلام امتناع ورزد، گردنش را می زند، تا این که در شرق و غرب زمین جز موحد و خداپرست، کسی باقی نمی ماند. (بحار الانوار ج 52، ص340)
نیز امام حسن، از امیر المۆمنین (علیه السلام) نقل می کند: «او مهدی (علیه السلام)، زمین را از دادگری و روشنی و عقل و منطق و دلایل واضح و روشن پر می کند و سر تا سر زمین، تسلیم او می شوند و به طوری که هر کافری ایمان می آورد و هر بدکاری، نیکوکار می شود. (اثبات الهداه ج3، باب 32، فصل 20 ح 414)
به دلیل وجود این دو دسته آیات وروایات، بین عالمان و دانشمندان، اختلاف نظر وجود دارد؛ ولی می توان به این شکل اختلاف را حل کرد که بگوییم این دو دسته از آیات و روایات، مربوط به دو دوران از حکومت حضرت مهدی (علیه السلام) است: دسته اول، اشاره به سیره و روش حضرت در ابتدای ظهور دارد و دسته دوم، اشاره به دوره تحکیم و تثبیت حاکمیت حضرت مهدی (علیه السلام).
توضیح اینکه آن حضرت، در ابتدای ظهور، تنها کافرانی را که به ظلم و فساد در زمین مشغولند، سرکوب می کند و از بین می برد؛ ولی با کافرانی که از ظلم و جور و فساد دورند و پذیرای حکومت دادگستر آن حضرت هستند، همانند سیره پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) از سر مسالمت رفتار می کند و از آنان، جزیه می گیرد. به تدریج، با برقراری عدل و فراگیری آن در سراسر زمین و از بین بردن باطل ها و بدعت ها و آشکار شدن نشانه ها و آیات حق، حجت های روشن الهی بر مردم تمام می شود و دیگر جای هیچ عذری برای کفر و شرک باقی نخواهد ماند.
در آن دوره، همه مردم، مسلمان خواهند شد و آن زمان، کفر و شرک، مصداق روشن ظلم و تجاوز از حق خواهد بود که در حکومت عدل گستر مهدی (علیه السلام) هیچ جایی نخواهد داشت.
آنچه در روایت امام حسن از امیر المۆمنین (علیه السلام) آمد، به روشنی، بر این معنا دلالت دارد.
امام صادق (علیه السلام) در ذیل آیه شریف «هُوَ اَلذی ارسَلَ رَسُولَهُ بِالهُدَی وَ دِینِ الحَقَ لِیُظهِرَهُ عَلَی الدَینِ کُلُهِ ... ». (توبه33) به مفضل فرمود: «ای مفضل! اگر پیامبر بر همه دین ها غالب شده بود، از آتش پرستان و یهودیان و نصارا و ستاره پرستان و از تفرقه و نفاق و شرک و ... اثری نبود. اینکه خداوند فرموده است: «لیظهره علی الدین کله؛ تا آن را بر همه آیین ها غالب گرداند» مربوط به روز ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) است. (بحار الانوار، ج53،ص33)
فرآوری: آمنه اسفندیاری
بخش مهدویت تبیان
سخنان جمال الدین اکرمی و شهرام شفیعی در باب موضوع عشق در رمان نوجوانان.

چرا نوجوانان رمان عاشقانه بزرگسالانه میخوانند؟
جمالالدین اکرمی، نویسنده ادبیات کودک و نوجوان:
با وجود خط قرمزها در پرداختن به مقوله عشق در ادبیات نوجوان، عشق میتواند انگیزه باشد و با کنترل حس بلوغ، محرکی را پدید آورد برای شناخت هویت خویشتن و به دست آوردن دل دیگران. بدین ترتیب فرد با از خود گذشتگی و فداکاری که درونمایه عشق واقعی است انگیزهای برای بروز حسهای انسانی را در خود شکل میدهد.
هر کتابی یک درونمایه دارد. در حال حاضر محدودیت و خط قرمزها برای پرداختن به مسئله و موضوع عشق باعث شده است که بیشتر بچههای ما به ژانر وحشت و ادبیات جادویی تمایل پیدا کنند چون درونمایه چنین داستانهایی برای آنها هیجانی را ایجاد میکند که این هیجان برای آنها لذتبخش است، در حالی که عشق به عنوان یک درونمایه انسانی از ادبیات این گروه سنی حذف شده است. بنابراین میبینیم به سادگی به سمت رمانهای «جادویی» که شکل ساده آن «هری پاتر» است، میروند.
یک جامعه چقدر باید از واقعیتهای زندگی خود دور شده باشد که نتواند با موضوعات انسانی به سمت نوجوان خود برود؟ ما در حوزه رمانهای بومی هم بسیار محروم هستیم، بنابراین نوجوان ما با خواندن این رمانها هیچ لذتی نمیبرد، چون به رمانهایی با اسامی خارجی عادت کرده است. یعنی محرومیتهای تألیفی داخل از یک طرف و غلبه ترجمه بر تألیف باعث شده است که نوجوانان ما رفته رفته از آثار تالیفی بیشتر فاصله بگیرند. به عبارتی نوجوانان ایرانی آگاهانه یا ناآگاهانه از فضاهای ایرانی حذف میشوند.
عشق هم با خط قرمزهایی روبهروست و هم با تحریمهایی مواجه. بنابراین بچهها به سمت رمانهای بزرگسالان که در آنها عشق پررنگتر است میروند. در حالی که اگر منِ نویسنده دچار سانسور نشوم چنین موضوعی پیش نمیآید. در شرایط کنونی بخشی از اثر یک نویسنده به واسطه ممیزی و بازبینی منع میشود و بخشی از آن توسط خود نویسنده حذف میشود.
اخیرا کتاب «غریبه و دریا»ی من توسط کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان برای چاپ مورد تأیید قرار گرفت، در حالی که این اثر دو - سه بار به سبب وجود همین موضوع «عشق» برگردانده شده بود. من با طرح کمرنگ موضوع عشق بدون آنکه بخواهم این موضوع را به طور کامل حذف کنم کتاب را به ناشر سپردم. اگرچه طرح عشق در آن خیلی پررنگ نیست اما به نظرم بهتر از نبودن آن است.
یکی از درونمایههایی که مورد پذیرش بچههاست و میتواند تجربه خالصی از زندگی را به آنها ارائه دهد و آنان را برای آینده مهیا سازد موضوع عشق است. حداقل هر انسانی در جریان زندگی خود یک بار این موضوع را تجربه کرده و میکند. عشق نیاز آینده نوجوانان است که نباید آن را نادیده گرفت. اگرچه نباید نسبت به این موضوع به صورت احساسی رفتار کرد چرا که در نهایت هر نحوه برخورد احساسی با این مقوله محکوم به فروپاشی است. اما هستند نویسندگان توانمندی که در شرایط فعلی هم به موضوع عشق میپردازند.
«هامون و دریا» و «جنگ که تمام شد بیدارم کن» از نوشتههای عباس جهانگیریان از نمونههای موفق پرداختن به موضوع عشق در ادبیات نوجوانان است. در این آثار نویسنده با قلمی روان و به صورتی ملایم بدون اینکه احساسات نوجوانان را تحلیل کند به گونهای کاملا منطقی به مقوله عشق پرداخته است. عشق در این آثار انگیزهای است برای تکامل روح، انسانیتر شدن و رسیدن به مفهوم واقعی انسانیت.
جای عشق در ادبیات نوجوان کجاست؟
شهرام شفیعی، نویسنده ادبیات کودک و نوجوان:
اینکه آثار عاشقانه کافی و واقعی در حوزه ادبیات نوجوان ما منتشر نمیشود، حقیقتی است انکارناپذیر، اما نمیتوان درباره این مساله تصمیمی عاجل گرفت، چون هر جامعهای متاثر از دیالکتیکی است که این دیالکتیک خود متاثر از تاثیر و تاثراتی است که بر ادبیات و سمتوسوی آن تاثیر دارد.
در حال حاضر در حوزه ادبیات نوجوان نویسندگان ما در سردرگمی شدیدی به سر میبرند و به شدت در برابر فضای ارتباطی جدید غافلگیر شدهاند. بچههای امروز به مدد وسایل ارتباطی نوین میتوانند در زمانی کوتاه با تمامی دنیا وارد گفتوگو شوند و این با زمانی که ما در آن به سر میبردیم و باید هفتهها منتظر میماندیم تا مجله «کیهان بچهها» منتشر شود و ما با خواندن داستانهای آن کسب لذت کنیم، متفاوت است.
نوجوان امروزی بسیاری از لحظات لذتبخش خود را از طریق رسانههای دیداری کسب میکند، در چنین فضایی آثار نویسندگانی همچون فهیمه رحیمی یا نسرین ثامنی که زمانی جزو پرطرفدارترین نویسندگان کتابهای عشقی بودند، رونق خود را از دست میدهند و جای آنها را صفحات اجتماعی و فضاهای مجازی میگیرد.
اتفاق بدی که روی داده این است که رابطه ما با ادبیات کلاسیک به شدت ضعیف شده و نگاهی که این ادبیات به موضوع عشق در قالب حکمت ایرانی و عرفان اسلامی داشت قطع شده است. این مساله که ما از کجا آمدهایم و به کجا میرویم در زمره سوالات زیربنایی است که پیوسته در عرفان ما مطرح بوده و عشق در این جرگه است که مفهوم واقعی خود را پیدا میکند.
اگر تعریف غایتاندیشانه از عشق نداشته باشیم، عشق به ماجرایی روزمره بدل میشود و این اتفاقی است که در جهان رخ داده و به کشور ما تسری یافته است. ما از صد سال پیش به این طرف ادبیات مدرن غرب را گرفتیم که البته باید هم میگرفتیم ولی همزمان با آن ادبیات خود را رها کردیم. رها کردن سنتهای ادبی خودمان باعث شد تا بین جوانان و ریشههایمان فاصلهای ایجاد شود و همین موضوع سبب شد تا عاشقانههای خود را نه از میان داشتههای خود بلکه از میان فیلمها و سریالها و حتی کتابهای خارجی به دست بیاوریم.
این شد که خیلی از جوانان به مفهوم سنتی عشق اعتقادی ندارند. اگر قبول کنیم که عشق در ذات خود یعنی پایداری، با این حساب خیلی از روابط فعلی نامش عشق نیست. اما ادبیات محصول ارتباطاتی است که در جامعه رخ میدهد و تاثیر و تاثرات آن در ادبیات جلوهگر میشود.
من در زمره نویسندگانی هستم که به شدت معتقدند نویسنده نباید به انزوا بپردازد و باید اثرش را به گونهای خلق کند که پیوسته دست به دست بچرخد و خواننده داشته باشد. امیدوارم در حوزه ادبیات نوجوان نیز نویسندگانی باشند که با پرداختن به موضوع عشق، بتوانند آثاری خلق کنند که چنین ویژگیای را در خود داشته باشد؛ یعنی ضمن پایبندی به مفهوم عشق واقعی، برای نوجوان امروز مطلبی خواندنی باشد.
منبع: ایسنا
ملاقات حضوری با امام، ممکن یا غیر ممکن؟

باید توجه داشت که ما مکلف به دیدن و با جسم به حضور آن حضرت رسیدن نیستیم هر چند دیدار آن امام معصوم خود سعادت بزرگی است، اما اگر این سعادت نصیب کسی نشد نشان از عدم توجه و عنایت آن حضرت ندارد.
برقراری پیوند و رابطه بین دو نفر که اصلا یکدیگر را نمی شناسند ممکن نیست،بلکه ارتباط می تواند از جانب یکی از طرفین و با شناخت و علاقه و محبت او نسبت به طرف دیگر آغاز شود و زمینه ساز علاقه ی دوجانبه و پیوند دوطرفه بین آنها گردد.
در مورد ارتباط ما با امام زمان (علیه السلام)، آن حضرت به عنوان یک طرف این رابطه، ما را به خوبی می شناسد و محبت آن حضرت شامل حال ما می شود اما طرف دیگر این رابطه ما هستیم که اگر امام زمان خود را به درستی شناخته باشیم می توانیم با او ارتباط داشته باشیم و شایستگی حضور در پیشگاه او را پیدا کنیم چنانچه در احوال بسیاری از علما و بزرگان وافراد خود ساخته بی ادعا این ارتباط وجود دارد.
بعبارت دیگر؛ ارتباط با امام زمان (علیه السلام) به دو صورت قابل تصور است. 1- قلبی 2- حضوری. و این دو نوع ارتباط گرچه امکان پذیرند اما ارتباط حضوری شرایطی را می طلبد و در واقع ارتباط قلبی و پایبندی به لوازم این ارتباط، می تواند زمینه ارتباط حضوری را هم فراهم نماید.
در خصوص امکان و عدم امکان ملاقات حضوری با امام زمان (علیه السلام)- در عصر غیبت کبری- ، اختلاف است. برخی عقیده دارند این امر امکان دارد، یعنی انسان با رعایت تقوا و شایستگی میتواند به حضورامام زمان (علیه السلام) برسد، چنانکه شخصیتهایی، مانند مقدس اردبیلی، علامه حلی و علامه بحرالعلوم به حضور حضرت رسیدند. (1)
برخی دیگر باور دارند ملاقات حضوری با امام زمان (علیه السلام)، امکان ندارد. (2) اینان به برخی از روایات تمسک نمودهاند که ارتباط حضوری با امام زمان ملاقات حضوری با امام زمان (علیه السلام)، را منع میکنند. (3)، اما در جمع بندی روایات می توان به این نتیجه رسید:
با تقوا و قابلیت میتوان به حضورآن امام همام رسید؛ چنان که برخی از بزرگان به حضورش رسیدهاند. روایاتی که دلالت بر منع ملاقات دارند، ناظر بر این است که جلوی سوء استفاده ادعای دیدن امام زمان گرفته شود و کسی ادعای رۆیت امام زمان ملاقات حضوری با امام زمان (علیه السلام)، را نکند.
البته راه های دیگری نیز برای ارتباط با امام زمان (علیه السلام) بیان شده از جمله:
1. دعای سلامتی امام زمان (علیه السلام) (اللهم کن لولیک ...)
2. دعای عهد که امام صادق فرمودند هر کس چهل صبح این دعا را بخواند از یاران حضرت مهدی (علیه السلام) خواهد بود.
3. زیارت آل یاسین که در مفاتیح موجود است و خود حضرت (علیه السلام) توصیه فرمودند هر وقت می خواهید به ما توجه کنید این دعا را بخوانید.
4. زیارت جامعه کبیره ذکر شده در مفاتیح الجنان.
اما برای برقرارى ارتباط و انس با امام زمان رعایت برخى از شرایط و ایجاد برخى از عوامل نیاز است. از جمله:
1. شناخت مقام امام
اولین راه برقراری ارتباط با امام زمان شناخت جایگاه و مقام ایشان است . در روایات متعدد به این امر اشاره و از همگان خواسته شده است که امام زمان خود را بشناسند. اگر کسی بداند که امام زمان انسان کامل و حجت خداوند است، و بداند که: به ماندن او است که دنیا باقى مانده است و به خیر و برکت او تمام مخلوقات روزى داده مىشوند ، عاشق امام می شود. با وی ارتباط بر قرار می نماید. لازمه عاشق شدن این است که عاشق از همه قید و بندهای مادیت رهایى یافته، حجاب ها را کنار بزند. آنانى که نتوانستهاند در حریم محبوب راه یابند ،خود حجاب بودهاند!
گفتم که روى خوبت، از من چرا نهان است؟ گفتا تو خود حجابى، ورنه رُخم عیان است
گفتم فراق تا کى؟ گفتا که تا تو هستى، گفتم نفس همین است؟ گفتا سخن همان است
2. پارسایى
همچنین براى برقراری ارتباط با امام، پارسایى لازم است تا نوعى همگونى بین مراد و مرید به وجود آید. بر همین اساس است که یکى از اوصاف 313 نفر یاران امام، تقوا بیان شده است. کسانی که می خواهند با امام ارتباط داشته باشند، باید تقوای الهی را رعایت کنند. امام صادق ملاقات حضوری با امام زمان (علیه السلام)، فرمود: «هر کس خوش دارد در شمار اصحاب قائم باشد، باید چشم به راه باشد و پارسایى پیش گیرد و کردار با ورع داشته باشد». (4)

3. دین مدارى
یکى از عوامل مهم بر قراری ارتباط با امام زمان دین دارى است، یعنی انسان در زمان غیبت باید بیش تر از هر زمانی دیگر دستورات دین را رعایت نماید. بیش تر مقید به انجام تکلیف خدایى باشد، زیرا انسانها در عصر غیبت بیش تر در معرض آفات و آسیبها قرار می گیرند. انجام وظایف دینى کارآمدترین عامل آسیب زدایى است. شاید بر همین اساس باشد که پیشوایان دین، مردم را به دین مدارى فرا خوانده اند. امام صادق فرمود: « براى صاحب الامر غیبتى طولانى است. در این دوران هر کسى باید تقوا پیشه سازد، و چنگ در دین زند». (5)
4. انتظار فرج
انسان منتظر همیشه آماده پذیرایى از مهمانى است که انتظار او را مىکشد. طبیعى است چنین حالتى آمادگى بیش ترى را جهت ارتباط معنوى با امام زمان فراهم مىکند؛ از این رو در بعضى روایات یکى از وظایف شیعیان انتظار فرج بیان شده است. پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) فرمود: «أفضل أعمال أمتى أنتظار الفرج من الله عزوجل». (6)
5. دعا و توسل به اهل بیت (علیهم السلام)
یکى از راههاى مهم بر قراری ارتباط با امام زمان دعا و توسل به اهل بیت- به ویژه ساحت مقدس امام زمان -است. از این رو یکى از وظایف شیعیان در زمان غیبت دعا براى امام زمان و توسلات بیان شده است. (7) البته برخى دعاها، مانند دعای عهد و دعاى فرج از اهمیت ویژهاى برخوردار است.
و اما سخن آخر:
نکته ای که در پایان لازم است ذکر شود اهمیت و نقش ارتباط با آن حضرت در زندگی پیروان امام زمان (علیه السلام) است زیرا مسلماً هر قدر کسی با افراد بالاتر از خود از حیث مقامات روحی و اخلاقی و ... ارتباط داشته باشید سعی می کند تا خود نیز مثل آن شخص شود و یا حداقل خودش را به درجه ی او نزدیک کند و این یک نکته ی روانشناختی است که وجود "الگو" در زندگی نقش مهمی دارد. جوانی که با امام زمان (علیه السلام) ارتباط برقرار می کند به طور طبیعی سعی می کند خود را به آنچه مورد پسند امام (علیه السلام) است نزدیک کند و همین امر در طول زمان باعث پیشرفت روحی او می شود. به این ترتیب این ارتباط می تواند نقش موتور محرک در زندگی او را داشته باشد. وقتی جوانی به این همه لطف و محبت و کرامت امام زمان (علیه السلام) پی ببرد، درصدد بر می آید که قلب و درونش را با او پیوند دهد و همیشه به یاد او باشد.البته این چنین اثر و نقشی منحصر در ارتباط فیزیکی و حضوری نیست و همه انسان ها می توانند با مطالعه ویژگیها ،صفات، خصال و سیره ی آنحضرت از ایشان الگو برداری کرده و خود را به ایشان نزدیک کنند مطمئناً وسعت وجودی معصوم (علیه السلام) آن قدر زیاد است که در هر زمان و مکانی که با او ارتباط قلبی برقرار شود او نیز به ما توجه می کند. همانطور که در زیارات مختلف به این موضوع اشاره شده است. «گواهی می دهم که تو کلام مرا می شنوی و شاهد موقعیت من هستی». (بحارالانوار، ج 97، ص 375، باب 5، حدیث 9.« أشد أنک تسمع کلامی و تشهد مقامی») به همین دلیل ما مکلف به دیدن و با جسم به حضور آن حضرت رسیدن نیستیم هر چند دیدار آن امام معصوم خود سعادت بزرگی است ،اما اگر این سعادت نصیب کسی نشد نشان از عدم توجه و عنایت آن حضرت ندارد.
پینوشتها:
1. مجله حوزه، شماره 71-70، ص 97.
2. همان، ص 75.
3. بحار الانوار، ج 51، ص360.
4 . همان ،ج52، ص 140 .
5 . همان، ج 52، ص 135 .
6 . صافى گلپایگانى منتخب الاثر،ص 629
7 . شیخ عباس قمى منتهىالامال ج 2 ، ص 863
فرآوری: آمنه اسفندیاری
بخش مهدویت تبیان
چه کسی بر بدن مطهر امام عصر نماز می خواند؟

طبق روایات امام حسین ـ علیه السلام ـ اولین كسی است كه پس از حیات حضرت حجت (عج) رجعت میكند و بعد از رحلت حضرت مراسم غسل و نماز بر بدن حضرت را بر عهده میگیرد.
در این مقاله به بررسی برخی معجزات امام عصر (عج) و پاسخ یک سوال می پردازیم:
معجزات امام عصر (عج):
معجزات آن حضرت، دو دسته است:
الف) معجزاتى كه آن حضرت در دوران تولّد و كودكى و غیبت، انجام داده اند.
1- تولّد بدون ظاهر شدن آثار حمل
از امام حسن عسكرى (علیه السلام) نقل شده كه به حكیمه (دختر امام جواد(علیه السلام)) فرمود: «امشب، به خانه ى ما بیا; زیرا، امر مهمّى رخ خواهد داد.». حكیمه پرسید: «چه اتفاقى؟». امام (علیه السلام) فرمود: «قائم آل محمد امشب به دنیا خواهد آمد.». حكیمه پرسید: «از چه كسى؟». امام (علیه السلام) فرمود: «از نرجس.»
حكیمه مى گوید: «به نزد نرجس رفتم و به او، فرزند بزرگوارى را بشارت دادم، در حالى كه هیچ اثر حملى در او مشاهده نكردم.»
چنین معجزه اى، در مورد حضرت موسى (علیه السلام) هم بیان شده است. در مادر او، یوكابد، هیچ آثار حملى ظاهر نبود و تا روزى كه موسى (علیه السلام) به دنیا آمد، كسى نفهمید كه او حامله است.
2- قرآن خواندن در بدو تولّد
هنگامى كه امام مهدى (عج) از مادر تولّد شد، ایشان را به امام حسن عسكرى (علیه السلام) دادند. آن حضرت، وى را در آغوش گرفت و فرمود: «قرآن بخوان.». امام مهدى (عج) شروع به قرآن خواندن كرد.
3- شفاى مریض لاعلاج
محمّد بن یوسف نقل مى كند، به مرضى دچار شدم كه پزشكان از علاج آن ناامید شدند. نامه اى به حضرت امام مهدى (عج) نوشتم و از آن حضرت، طلب شفا كردم. ایشان در جواب نوشتند: «ألبسك الله العافیه; خداوند، بر تو لباس عافیّت بپوشاند.». مدّتى نگذشت كه شفا پیدا كردم و وقتى پزشكان از این ماجرا مطلع شدند، گفتند: «این شفا و عافیت، به یقین، از جانب خداوند بوده است.»
4- طلا شدن سنگریزه
یكى از اهالى مدائن مى گوید: به همراه رفیقم، به حج مى رفتیم. در نزدیكى موقف، فقیرى به سوى ما آمد. ما به او جواب ردّ دادیم.
سپس به سوى جوانى خوش سیما كه ردایى پوشیده بود رفت. او، سنگى از روى زمین برداشت و به فقیر داد. شخص فقیر، مدّت زیادى در حق او دعا مى كرد. در این هنگام، آن جوان غائب شد. ما به نزد مرد فقیر رفتیم و گفتیم: «واى بر تو! آیا براى گرفتن یك سنگ، این قدر دعا مى كنى؟» كه ناگهان در دست او سنگى از طلا دیدیم كه در حدود بیست مثقال مى شد. وقتى در مورد آن جوان از اهل مكّه و مدینه سوال كردیم، گفتند: «چنین شخصى از علویان است و هر سال با پاى پیاده به حج مى آید.».
5- خبر دادن از غیب
از پسر مهزیار نقل شده كه در سفرى با كشتى همراه پدرم بودم و مال زیادى به همراه او بود. پدرم، دچار بیمارى سختى شد و گفت: « من، در حال مردن هستم.». و در مورد آن اموال، وصیت كرد كه آن ها را به امام زمان (عج) بدهم. از این وصیّت تعجّب كردم، ولى مطمئن بودم كه پدرم بیهوده سخن نمى گوید. با خود گفتم: «اگر امر برایم روشن شد، مانند دوران امام حسن عسكرى (علیه السلام) به وصیّت عمل مى كنم والّا آن را صدقه مى دهم.»
مدّتى در عراق بودم تا این كه فرستاده اى از جانب امام زمان(عج) آمد و مشخصّات مال و محلّ مخفى كردن آن را گفت و حتّى بعضى از مشخّصاتى را كه خودم هم نمى دانستم، بیان كرد و من هم مال را به او دادم.(الغیبة، شیخ طوسى، ص 282)
ب) معجزاتى كه امام مهدى (عج) به هنگام ظهور انجام خواهد داد.
امام صادق (علیه السلام) مى فرماید: «هیچ معجزه اى از معجزات انبیا نیست مگر این كه خداوند آن را به دست حضرت قائم (عج) براى اتمام حجّت، بر دشمنان ظاهر خواهد كرد.»(منتخب الأثر فی الإمام الثانی عشر، لطف الله صافى، ص 312)
بنابراین، معجزات آن حضرت به دوره ى قبل از غیبت و غیبت، ختم نمى شود و به هنگام ظهور نیز آن حضرت براى معرّفى حقانیّت خویش و اتمام حجّت بر دشمنان و منكران، معجزاتى را انجام خواهند داد.
یک سوال: آیا حضرت عیسی ـ علیه السلام ـ بر جنازه امام زمان(عج) پس از شهادت نماز خواهند خواند؟
براساس روایاتی كه از ائمه ـ علیهم السّلام ـ وارد شده است امام معصوم ـ علیه السلام ـ ، را فقط امام غسل میدهد و بر جنازه او نماز میخواند امام صادق ـ علیه السلام ـ میفرماید: همانا فقط امام، امام را غسل میدهد.(اصول كافی، ج3 ص 384)
در خصوص انجام غسل و نماز بر بدن مطهر امام زمان(عج)، طبق روایات امام حسین ـ علیه السلام ـ اولین كسی است كه پس از حیات حضرت حجت (عج) رجعت میكند و بعد از رحلت حضرت مراسم غسل و نماز بر بدن حضرت را بر عهده میگیرد. (بحارالانوار، ج 53، ص 13)
بنابراین قدر مسلّم آن است كه حضرت عیسی ـ علیه السلام ـ بر جنازه حضرت مهدی(عج) نماز نمیخواند و تنها، حضرت عیسی از مشاوران آن حضرت بوده و در تمامی امور بر ایشان اقتدا مینماید.
فرآوری: آمنه اسفندیاری
بخش مهدویت تبیان
حقوق و مراحم امام زمان نسبت به ما

حقوق آن بزرگوار بر ما بسیار و الطاف و مراحمش بیرون از شمار است، بلکه همچون دریای خروشان و موّاجی است که غوّاصی در آن نتوانم کرد، ولی به مقدار کف دستی از آن برمیگیریم و در پی تقرّب درگاهش ره میپوییم.
حق وجود و هستی
خداوند به برکت وجود آن حضرتعلیه السلام تو و هر موجودی را آفرید و اگر او نبود هیچ کس نبود، بلکه اگر او نبود نه زمین وجود مییافت و نه فلک، بر این معنی روایاتی دلالت دارد از جمله:
از توقیعات شریفه آن حضرت در کتاب الاحتجاج آمده است که فرمود: «وَنَحْنُ صَنائِعِ رَبِّنا وَالخَلْقُ بَعْدُ صَنائِعُنا...» (الاحتجاج: 284:2)
البته معنی این سخن بر دو وجه وارد است: یکی همان است که در توقیع دیگری در همان کتاب آمده: جماعتی از شیعیان اختلاف کردند در اینکه آیا خداوند، آفرینش و روزی دادن مخلوق را به ائمهعلیهم السلام واگذار کرده؟ پس عدّهای گفتند: این محال است، زیرا که اجسام را کسی جز خدای نمیتواند خلق کند. ولی عدّهای دیگر گفتند: خداوند قدرت خلق را به ائمهعلیهم السلام واگذار نموده است و آنان را آفریده و روزی بخشیدهاند و در این مسأله اختلاف شدیدی بین آنها درگرفت، تا اینکه از طرف امام عصر - عجّل اللَّه فرجه الشریف - توقیع آمد که: خداوند تعالی خود اجسام را آفریده و روزیها را تقسیم کرد، زیرا که نه جسم است و نه در جسمی حلول کرده، هیچ چیز مثل او نیست و او است شنوای بینا، و امّا امامان؛ از خداوند تعالی درخواست میکنند و او میآفریند و او روزی میدهد به خاطر اجابت درخواست آنها و تعظیم حقّ ایشان. (الاحتجاج: 278:2).
حاصل این وجه اینکه: امام زمان و پدران بزرگوارشعلیهم السلام واسطه هستند در رساندن فیضهای الهی به سایر مخلوقات و به همین معنی در دعای ندبه اشاره شده که: کجاست آن وسیلهای که فیوضات آسمان را به اهل زمین میرساند. البته نسبت دادن فعل به سبب و واسطه در لغت و عرف بسیار است.
وجه دوم اینکه: مقصود از آفرینش تمام آنچه خداوند متعال آفریده، آن حضرت و پدران طاهرینش میباشند، یعنی اینها علّتغایی آفرینش هستند و آنچه هست به خاطر اینها آفریده شده است. امام صادق علیه السلام می فرمایند: «از بركت وجود او (یعنى حجت و نماینده الهى) مردم روزى مىخورند و به خاطر هستى او آسمان و زمین برپاست».(بحار، ج23، ص19)
حق بقاء در دنیا
باید توجه داشته باشی که اگر امام زمان - عجّل اللَّه فرجه الشریف - نبود، یک ساعت هم زنده نمیماندی و بلکه هیچ چیز در این دنیا برقرار نمیبود، دلیل بر این معنی روایتی است که ثقة الاسلام کلینی در کافی به سند صحیحی از حسن بن علی الوشّاء آورده است که گفت: از حضرت ابوالحسن امام رضا علیه السلام پرسیدم که: آیا زمین به غیر امام باقی میماند؟ فرمود: نه. گفتم: اینطور روایت کردهاند که در حالی زمین [بدون امام] باقی بماند که خداوند بر بندگان خشم گرفته باشد؟ فرمود: خیر، باقی نماند، در این صورت درهم فرو ریزد. (اصول کافی: 179:1).
در بینش اسلامى، امام، جان جهان است و جهان به وجود او بستگى دارد. امام قلب عالم وجود، و «واسطه فیض» بین عالم و آفریدگار عالم است و از این جهت حضور و غیبت او تفاوتى ندارد. و اگر او - ولو به صورت ناشناس - در جهان نباشد، جهان هستى در هم فرو مى ریزد. چنانكه امام صادق(علیه السلام) فرمود: «لو بقیت الأرض بغیر أَمام لساخت»؛ (اگر زمین بدون وجود امام بماند، ساكنان خود را در كام خود فرو مى برد).( اصول کافی، ج 1، ص 179)

حق قرابت و خویشاوندی پیغمبر
در سوره حمعسق [شوری] آمده: «قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ اَجْراً إِلاَّ المَوَدَّةَ فِی القُرْبی»؛ (سوره شوری: آیه 23) بگو که من از شما بر تبلیغ رسالت توقع مزدی ندارم جز اینکه در مورد خویشاوندانم مودّت ورزید. از حضرت ابوجعفر امام محمد باقر علیه السلام روایت شده که منظور از (القربی) در این آیه امامان هستند. (تفسیر برهان، سید هاشم بحرانی: 121:2). و در حدیث ندای حضرت قائم - عجّل اللَّه فرجه الشریف - هنگام ظهورش آمده است: و از شما میخواهم شما را به خدا و حقّ رسول خدا و حقّ خودم بر شما - که مرا بر شما حقّ قرابت و خویشاوندی پیغمبر هست -. (الغیبة، ابن ابی زینب، نعمانی: 149).
حق منعم بر متنعم و حق واسطه نعمت
در روایتی از پیغمبر اکرمصلی الله علیه و آله آمده که: هر آنکه نسبت به شما کار نیکی انجام داد، به او پاداش دهید، اگر نمیتوانستید برای او دعا کنید تا اطمینان یابید که کار نیک آن شخص را جبران کردهاید. و این دو حقّ برای مولایمان حضرت صاحب الزمان - عجّل اللَّه فرجه الشریف - جمع شده است، زیرا که تمام بهرهها و استفادههایی که به مردم میرسد به برکت وجود امام آن زمان است.
حق آقا و ارباب بر بنده
در زیارت جامعه آمده است: «وَالسَّادَةُ الوُلاةُ»؛ و سروران سرپرست. و در حدیثی از رسول اکرمصلی الله علیه و آله از طریق مخالفین وارد شده: ما فرزندان عبد المطلب سروران اهل بهشت هستیم؛ من و علی و جعفر و حسن و حسین و مهدیعلیهم السلام. میگویم: بیان سیادت و آقایی امامانعلیهم السلام نسبت به ما، از آنچه گذشت ظاهر و ثابت میشود. و معنی سیادت آن بزرگواران اینکه: ایشان از خود ما در تمام امور اولی و شایستهتر هستند، چنانکه خداوند متعال فرموده: «اَلنَّبِیُّ أَوْلی بِالمُۆْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ...»؛ (سوره احزاب، آیه 6) پیامبر نسبت به مۆمنان از خودشان سزاوارتر است.
حق عالم بر متعلم
امام زمان و پدران طاهرینش راسخین در علم هستند، چنانکه در چند روایت از امام صادقعلیه السلام آمده، و نیز خداوند متعال دستور فرموده تا مردم هر چه میخواهند از خاندان وحی بپرسند که ایشان (اهل الذکر)اند که: «فَاسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ»؛ (سوره انبیاء، آیه 7) پس از اهل ذکر سۆال کنید اگر نمیدانید.
حق امام بر رعیت
در کافی به سند خود از ابوحمزه روایت کرده که گفت: از حضرت ابوجعفر امام باقر علیه السلام پرسیدم که حقّ امام بر مردم چیست؟ فرمود: حقّ او بر آنها این است که آنچه میگوید بشنوند و او را اطاعت کنند. (اصول کافی: 405:1). و در خطبهای که در روضه کافی از امیر المۆمنینعلیه السلام روایت شده، آمده است که: اما بعد، به تحقیق خداوند متعال برای من بر شما حقّی قرار داد به اینکه مرا ولیّ امر و سرپرست شما ساخته، و منزلتی که خداوند - عزّ ذکره - مرا در آن منزلت برتر از شما جای داده...؛ پس مهمترین چیزی که خداوند از آن حقوق فرض کرده حقّ والی و زمامدار بر رعیت است. (روضه کافی: 35).
و آن وقت چه گمراهند کسانی که حق امام را نادیده می گیرند و این بی حرمتی را به جایی می رسانند که حتی چنان از مخالفان ائمه اطهار یاد می کنند که امر را بر امثال خود مشتبه می سازند، و این گونه حقوق حضرت ولی عصر روحی لک الفداء را نادید می گیرند. از خداوند رحمن و رحیم و رب العالمین خواستاریم تا ظهور حجت و ولی خود را نزدیک سازد و ما را از یاران و انصار حضرت قرار دهد. امین یا رب العالیمن.
فرآوری: محمدی
بخش مهدویت تبیان
وجود امام زمان در عصر غیبت چه فایده ای دارد؟

یكى از پرسش هایى كه در مورد امام زمان(علیه السلام) مى شود این است كه چه آثار و فوایدى بر وجود امام و رهبرى كه در اختفا و غیبت به سر مى برد، مترتّب است؟ به عبارت دیگر، چرا امام(علیه السلام) سال ها قبل از ظهور، تولد یافته است و فایده وجود آن حضرت چیست؟ امامی که صدها سال است، غایب است، نه دین را ترویج می کند، نه مشکلات جامعه را حل می نماید، نه پاسخ مخالفان را می دهد، نه امر به معروف و نهی از منکر می کند، نه از مظلومی حمایت می کند و نه حدود و احکام الهی را جاری می سازد، بود و نبودش با هم چه تفاوتی دارند؟
منافع وجودی امام غایب
به منظور پاسخ به سوالات طرح شده باید گفت: فواید امام غایب(علیه السلام) فقط منحصر به امور ظاهری و منافعی كه مربوط به ترقی و ترویج آیین اسلام در دوران ظهور میباشد، نیست؛ بلكه فواید باطنی كثیری نیز بر امام غایب مترتب است كه به مراتب، عظیمتر از فواید ظاهری است كه اكثر این منافع، عمومی است یعنی مسلمان و كافر، شیعه و سنی در آن سهیم هستند. چنانكه منافع آفتاب نیز عام است ولی برخی از آنها اختصاص به شیعیان دارد. به هر حال بیان این منافع، جذبه معنوی خاصی دارد كه خالی از لطف نیست.
1. امام غایب(علیه السلام) مایه آرامش اهل زمین
وجود امام معصوم در میان جامعه بشری از جهات گوناگون موجب آرامش و امنیت برای ساكنان زمین است:
الف) امنیت فكری و روحی: امام و حجت خدا براساس این كه مسۆلیت هدایت و ارشاد جامعه را بر عهده دارد، از مرزهای اعتقادی و فكری جامعه اسلامی نگهبانی میكند تا مورد هجوم افكار غلط و اعتقادات منحرف دشمنان خدا واقع نشود. در پرتو هدایت و ارشاد حجت خداست كه انحرافات فكری و عقیدتی كه موجب تزلزل روحی و فكری جامعه است، از بین رفته و امنیت فكری و روحی بهوجود میآید.
ب) احساس آرامش در سایه امام: وجود امام، نقطه اتكایی است برای بندگان خدا كه در هنگام مواجهه با حوادث هولناك، به وی پناه برند و به عنوان پناهگاهی چارهساز و آرامبخش از وجود امام منتفع گردند و به تلاش و كوشش خویش در راستای نیل به اهداف الهی و اسلامی ادامه دهند.
2. وجود امام، منشأ خیر و بركت
بر حسب روایات و اخبار، وجود افراد مۆمن در بین مردم، منشأ خیر و بركت و موجب نزول باران و جلب منافع و دفع بسیاری از بلاها از جامعه است، سلیمان از امام صادق(علیه السلام) و آن حضرت از پدر بزرگوارش امام باقر(علیه السلام) و آن حضرت از امام زین العابدین نقل مى كند كه حضرتش فرمودند: ما (اهل بیت پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم)) پیشوایان امت اسلام، حجت هاى خدا بر جهانیان، آقاى اهل ایمان، پیشتواى روسفیدان و سرپرست مۆمنانیم. ما امان براى اهل زمین هستیم، همچنان كه ستارگان امان براى اهل آسمانند. ما كسانى هستیم كه خدا به واسطه ما آسمان را بر فراز زمین نگه داشت و اهل زمین را از هلاكت نجات بخشیده است. به واسطه ما باران مى بارد و رحمت خدا منتشر مى شود و زمین بركاتش را بیرون مى آورد و اگر نبود در هر عصر و زمانى امامى از ما اهل بیت در زمین، زمین اهلش را فرو مى برد و هلاك مى كرد. سپس فرمودند: از هنگام خلقت آدم تا قیامت، زمین از حجت خدا خالى نبوده و نخواهد بود; خواه حجتش در میان مردم آشكار و معروف باشد یا غایب و ناپیدا. خدا در زمین عبادت نمى گردید».
3. امیدبخشی به مسلمین
ایمان و اعتقاد به امام غایب(علیه السلام) سبب امیدواری مسلمانان نسبت به آینده پر مهر و صفای خویش در عصر ظهور امامشان میگردد. این امیدواری از بزرگترین اسباب موفقیت و پیشرفت است. جامعه شیعی، طبق اعتقاد خویش به وجود امام شاهد و زنده، همواره انتظار بازگشت آن سفر كرده را كه صد قافله دل همره اوست میكشد. هر چند او را در میان خود نمیبیند، اما خود را تنها و جدا از او نمیداند. باری، امام غایب(علیه السلام) همواره مراقب حال و وضع شیعیاناند و همین مسئله باعث میگردد كه پیروانشان به امید لطف و عنایت حضرتش، برای رسیدن به یك وضع مطلوب جهانی تلاش كرده و در انتظار آن منتظر به سر برند. چنانكه خود فرمودهاند:
ما در رسیدگی و سرپرستی شما كوتاهی نكرده و یاد شما را از خاطر نبردهایم؛ پس تقوای الهی پیشه كنید و ما را یاری نمایید تا از فتنهای كه به شما رو میآورد، شما را نجات بخشیم.( احتجاج طبرسی، ج2، ص497)
آری، اوضاع آشفته و اسفبار جهان و سیل بنیانكن مادیت و محرومیت مستضعفین و توسعه استكبار، خیرخواهان بشریت را مضطرب كرده است؛ به طوری كه ممكن است گاهی در اصل قابلیت اصلاح بشر تردید كنند. در این صورت تنها روزنه امیدی كه برای بشر مفتوح است و یگانه بارقه امیدی كه در این جهان ظلمتزده سوسو میزند، همان انتظار فرج و فرا رسیدن عصر درخشان حكومت توحید و نفوذ قوانین الهی است.
4. حفظ و نجات شیعیان از خطرات، گرفتاریها و شرّ دشمنان
در توقیعی كه از ناحیه مقدّس حضرت حجت برای شیخ مفید(ره) صادر گشته، آمده است:
ما در رسیدگی و سرپرستی شما كوتاهی و اهمال نكرده و یاد شما را از خاطر نبردهایم كه اگر جز این بود، دشواریها و مصیبتها بر شما فرود میآمد و دشمنان، شما را ریشهكن مینمودند.(سید محمد صدر، تاریخ الغیبه الكبری ص153)
سلامتی و نجات یافتن از خطرات، گرفتاریها و شرّ دشمنان توسط امام بر دو وجه است:
1. عافیت و سلامتی از همه خطرات دینیّه و دنیویّه؛
2. حاصل شدن سلامتی و نجات یافتن از بلایا و گرفتاریهای بسیار سخت و مشكلات عظیم در امر دین و دنیا.
مضافاً اینكه توسل به حضرت مهدی(علیه السلام)، دستگیری و امدادهای امام نیز، از دیگر بركات ایشان در دوران غیبت است، زیرا با توسل به ایشان ـ به عنوان نزدیكترین بندگان به خدا ـ میتوان اطمینان قلبی داشت كه خطرات، مشكلات و گرفتاریها برطرف میگردد.
فراوری: زهرا اجلال
بخش مهدویت تبیان
داعش پرچمداران سیاه پوش آخرالزمان؟!

سه سالی از غائله ی وهابیت با ساختار غربی ـ عربی در سوریه و بعد عراق می گذرد. کسانی که به نام اسلام و با پرچم توحید اما به رنگ سیاه قد برافراشتند و با اقدامات ننگین و وحشیانه ی خود روسیاه ترین جنایتکاران تاریخ را رو سفید کردند.
گذشته از ماهیت آمریکایی ـ صهیونی این گروه که ایجاد و بقایشان به اعتراف مسئولان وقت ایالات متحده برای تامین اهداف آنها بود نگاهی هم می توان به باورها و آرمان های آنها داشت و فارغ از آن ماهیت به نقد و بررسی آن نشست که در نوشته ی پیش رو هدف همین است.
خلافت برای اجرای شریعت
این گروه مدعی اند که به دنبال اجرای شریعت هستند و تنها راه اجرای آن در عصر حاضر نیز بازگشت به گذشته و برپایی نظام خلافت است. برگزیدن نام ابوبکر برای خود از سوی نفر اول این گروه (بدری سامرایی) و دستور بیعت به تمام سران حکومت های اسلامی از پیامدهای همین طرز تفکر است. اما این هدف در عمل تبدیل شد به همان که معاویه و بنی امیه به دنبال آن بودند یعنی مبارزه با طرف های مقابل به هر شکل و از هر راهی برای رسیدن به حکومت البته به نام اسلام.
داعش که خود را پیرو سَلَف یعنی گذشتگان می داند نگاه به شام (مرکز خلافت امویان) و عراق (مرکز خلافت عباسیان) دارد تا به دست آورد آنچه را که امویان و عباسیان از کف دادند. آنها نیز ابتدا با نام خلافت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) آغاز کردند و بعد هدف خود که سلطنت و سکونت در کاخ های مجلل و حکمرانی بر سرزمین های اسلامی بود را محقق ساختند و البته داعش فعلا در ابتدای راه است و ادعای خلافت هم برای رسیدن به همان سلطنت شکوهمندی است که امویان و عباسیان در عراق و شام داشتند با ذکر این نکته که این گروه برای رسیدن به اهداف خود، فقط و فقط آدم کشی و فشار را به عنوان ابزار انتخاب کرده و با جهاد نامیدن این اقدامات ددمنشانه تلاش دارد تا هم رنگ توجیه به جنایت های خود بزند و هم در جذب نیرو برای ادامه کار موفق باشد.
استفاده از مضامین دینی
این گروه به مانند دیگر جریان های منادی اسلام گستری، همواره تلاش دارد از مضامین دینی (قرآنی، حدیثی و تاریخی) استفاده کند تا بتواند خود را به جامعه مسلمانان قبولانده و از آنها برای خود یارگیری کند. این استفاده نمودهایی در چهره ی بیرونی این گروه دارد که به دو نمونه از آن اشاره می کنیم.
قبل از بیان این دو نمونه باید قصه ی پر غصه ای را اینجا به اجمال و در فرصتی دیگر به تفصیل مرور کرد و آن این که امروز تبلیغات سطحی نگر و پر هیجان جولان دارند و پرمشتری هستند؛ و آنچه غریب است و جز عده ی محدود خریدار آن نیستند درستی و راستی متکی بر پژوهش های علمی است. همین سبب شده تا در این آشفته بازار هیچ متاعی بی مشتری نماند و هر ندایی حتی برای قصابی کردن انسان های بی گناه به نام دین با لبیک هزاران نفر مواجه شود.
و اما آن دو نمونه مضمون دینی که در داعش نمود پیدا کرده است:
الف. روایات مربوط به فضائل شام
«شام مبارک»، اصطلاحی است که فراوان در ادبیات گروه های تکفیری به چشم می خورد و بر اساس همین روایات است که شماری از مسلمانان سایر کشورها، به هوای هجرت و اطلاق کلمه مهاجر بر آنها از دیار خود کوچ کرده و راهی این سرزمین شده و می شوند.
محمود ابوریه متخصص تاریخ و منتقد جدی احادیث ساختگی، با اشاره به روایات جعلی «کعب الأحبار» درباره ی شام می گوید: از پیامدهای آمدن کعب الاحبار به شام در زمان حاکمیت معاویه، روایاتی بود که درباره ی فضائل شام جعل شد.[1]
با خواندن این احادیث که در مسند احمد بن حنبل و آثار دیگر فراوان آمده است این تصور در ذهن خواننده ایجاد می شود که گویا «شام» سرزمین مبارک و مقدسی است به اندازه ی قداست ملائکة الله و انبیاء الهی و تمامی نیکان جامعه انسانی در آنجا زیست می کنند.
نمونه آن این حدیث است که زید بن ثابت می گوید: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرموده است: «طوبی للشام: خوشا به حال شام» آنگاه وقتی علت را پرسیدند فرمود: «لان ملائکة الرحمن باسطو اجنحتها علیه: زیرا ملائکه بال های خود را در شام گشوده اند.»
روایت دیگر این است که «شامیان، تازیانه خداوند در روی زمین هستند و خداوند از هر کدام از بندگانش که بخواهد به کمک آنان انتقام می گیرد.[2]

در روایتی دیگر چنین آمده است: «سیصیر الامر إلى أن تكونوا جنودا مجندة ...: امور چنان خواهد شد که در آینده، سپاهیانی شکل خواهد گرفت. سپاهی در شام، سپاهی در یمن و سپاهی در عراق. بر شما باد شام، آنجا زمین برگزیده خداوند است که بهترین بندگانش از آنجایند، اگر به شام نرفتید به یمن بروید و از غدیرهاتان سیراب شوید! به درستی که خداوند متعال درباره شام و اهل آن به من سفارش کرده است.»[3]
این دقیقا همان روایتی است که در جریان اختلاف میان گروه های تکفیری سوریه و عراق مورد استفاده قرار گرفت و طرفداران جبهه النصره، از آن علیه گروه داعش که به عراق رفت استفاده کردند.
ناگفته نماند که همه ی این احادیثِ جعلی، کار امویان نیست؛ بلکه در دوره های بعد، آنان که اموی مسلک بودند از یک سو و بسیاری از کسانی که می خواستند شام را در برابر عراق، مهم تر جلوه دهند همواره احادیثی در فضیلت «شام» ساختند و پراکندند.
شمار این گروه از احادیث به حدی بود که در قرن پنجم، شخصی با نام علی بن محمد ربعی مالکی کتابی با عنوان «فضائل الشام» نوشته است.
ب. استفاده از گفتمان مهدویت
در برخی منابع حدیثی روایاتی وجود دارد معروف به روایات «رایات السود» یعنی پرچم های سیاه. در این روایات بعد از خبر برافراشته شدن پرچم هایی سیاه در آستانه ی ظهور به مسلمانان توصیه شده به یاری کسانی بشتابند که این پرچم ها را برافراشته اند چرا که آن منجی به کمک همین افراد جهان را پر از عدل و داد خواهد کرد.
این روایات که در منابع شیعه و سنی به چشم می خورد مورد نقد و ارزیابی دانشمندان شیعه[4] قرار گرفته است و در میان مشایخ اهل سنت نیز هستند کسانی که این احادیث را نادرست دانسته و نادرست تر، تطبیق آنها را بر حوادث روز مانند مسائل سوریه می دانند.
و اما امروز داعشی ها با استناد به این روایات، پرچم هایی سیاه؛ بلکه لباس هایی سراسر سیاه بر تن کرده و وانمود می کنند که همین ها هستند که زمینه ساز برپایی دولتی به واقع اسلامی در سراسر جهانند. این کار سابقه ای نیز در قرن دوم داشته است آنجا که ابومسلم خراسانی پرچمی سیاه به دست گرفت و جامه ای سیاه بر تن کرد و خلق الله را به کشتن داد به نام اسلام و به کام بنی عباس که بیایند و با سقوط امویان بر مسند قدرت قرار گیرند.
به عبارتی دیگر داعشی ها با استفاده از گفتمان مهدویت و روایات "پرچم های سیاه" وانمود می کنند که زمینه ساز برپایی دولتی به واقع اسلامی اند. آنها پا را فراتر نهاده و مخالفان خود از جبهه النصرة را که در شام حضور دارند، "لشگر سفیانی" می نامند که به دست آنها نابود خواهند شد. این نیز یکی دیگر از موارد به کارگیری مضامین اسلامی در پیشبرد اهداف از سوی داعشی هاست.
اما این بر اهل اندیشه حتی حامیان فکری این گروه پوشیده نیست که اعمال ننگین داعش هیچ تناسبی با آموزه های اسلام که سراسر رحمت است و در آن حقوق افراد، جان و ناموس آنها محترم است ندارد[5] و ادعای خلافت و دولت اسلامی همگی فریبی برای پیشبرد اهداف با استفاده از مسلمانان ناآگاه و فریب خورده است.
پی نوشت:
1. الاضواء علی السنة المحمدیه، ص119
2. کنز العمال، ج12، ص273
3. همان ص 275
4. نقد و بررسی مفصل این روایات را می توانید از این آدرس دریافت کنید.
5. سعد بن ناصر الشثری، مفتی عربستان و عضو سابق هیات علمای این کشور در گفت وگویی که از شبکه ماهواره ای المجد پخش شد گفت: گروه داعش با خدا و رسول گرامی اسلام می جنگد، به مساجد حمله می کند، علما را به قتل می رساند، بندگان خدا را شکنجه می کند و به همین علت گرایش و پیوستن به این گروه گناه کبیره و به عبارتی خروج از دین اسلام است. (خبر آنلاین. 11/6/93)
در این مقاله از یادداشت های استاد رسول جعفریان که در خبرآنلاین منتشر می شود بهره برده ایم.
امید پیشگر
بخش مهدویت تبیان
نائبان خاص حضرت مهدی (عج) در عصر غیبت (٤)
«علی بن محمد سمری»

ابوالحسن علی بن محمد سمری, چهارمین و واپسین سفیر حضرت ولی عصر عجل الله فرجه الشریف است که پس از رحلت حسین بن روح به مقام سفارت منصوب شد و مدت سه سال عهده دار این منصب بود. سمری از خاندانی با ایمان و شیعه بوده است که در خدمت گزاری به «سازمان امامیه» از شهرت زیادی برخوردار بودند و همین اصالت خانوادگی او, باعث شد که در امر سفارت با مخالفت چندانی رو به رو نگردد.[1]
هر یک از سفرای چهارگانه پس از وفات نائب قبل به امر حضرت مهدی عجل الله فرجه الشریف, به مقام سفارت و نیابت نائل می گردید, و احدی از آنان جز با نصی از جانب امام زمان عجل الله فرجه الشریف, و انتصاب از سوی ایشان بدین مقام نرسیدند. و شیعیان نیز سخن آنان مبنی بر تصدی امر نیابت را نمی پذیرفتند؛ مگر آنکه نشانه و یا معجزه ای به دست هر یک از آنان از ناحیه صاحب الزمان عجل الله فرجه الشریف ظاهر می شد؛ که ظهور معجزه از سوی نواب و سفرای امام عجل الله فرجه الشریف دلالت بر صدق گفتار و صحت نیابت آنان داشت.[2]
علی بن محمد سمری از اصحاب نزدیک امام حسن عسگری علیه السلام بود و دوران نیابت ایشان با دو خلیفه عباسی «راضی و متقی» مصادف شد.[3] سمری فرصت زیادی نداشت؛ به همین دلیل مثل نواب قبلی نتوانست فعالیت های گسترده ای انجام دهد و تغییرات قابل ملاحظه ای در روابط خود و وکلا به وجود آورد؛ لیکن اعتقاد شیعیان به جلالت و وثاقت او, مثل دیگر نواب بود و وی مورد پذیرش و تسالم عموم شیعیان قرار گرفت.[4]
در روزهای بیماری علی بن محمد سمری از وی پرسیدند که به چه کسی ما را توصیه می کنی که بعد از تو در مسائل شرعی و حقوقی به او مراجعه کنیم؟ فرمود: «خدا مشیّتی دارد که آن را انجام خواهد داد.[5] و در روایت دیگری به نقل از احمد بن محمد صفوانی چنین آمده است: «در روزهای پایانی عمر محمد بن علی سمری, عده ای از شیعیان نزد او حاضر شدند و از وکیل بعدی حضرت ولی عصر عجل الله فرجه الشریف سوال نمودند و اینکه چه کسی جانشین ایشان خواهد بود, پس ایشان چیزی در این مورد بیان ننمود و گفته اند که به وی امر نشده بود که احدی را بعد خود برای این مقام وصیت کند».[6]
ابو محمد حسن بن احمد نقل می کند: چند روز قبل از وفات علی بن محمد سمری نزد او بودیم, و ایشان برای مردم توقیعی که از ناحیه مقدسه رسیده بود در آورد. متن توقیع شریف به خط حضرت مهدی عجل الله فرجه الشریف چنین بود:
«به نام خداوند بخشنده بخشایشگر, ای علی بن محمد سمری! خدا پاداش برادرانت را در سوگ تو افزون سازد که شش روز دیگر رحلت خواهی کرد؛ کارهایت را فراهم ساز و کسی را بر جانشینی خود برنگزین, و به کسی وصیت مکن که غیبت تامه (کبری) فرا رسیده است, دیگر تا روزی که خدای تبارک و تعالی بخواهد ظهوری نخواهد بود و آن مدت بس دراز و طولانی خواهد بود که دل ها را قساوت خواهد گرفت و زمین پر از ظلم و ستم خواهد شد. در این دوران برخی از شیعیان ادعای مشاهده (نیابت خاصّه) خواهند نمود؛ آگاه باشید که هر کس, پیش از خروج سفیانی و وقوع صیحه ی آسمانی, ادعای مشاهده (نیابت خاصّه) کند؛ دروغ گفته است که هیچ کار و اراده ای صورت نگیرد مگر به خواست خداوند بزرگ و بزرگوار».[7]
متن این توقیع شریف, نمایانگر پایان غیبت صغری و انقطاع نیابت خاصّه و آغاز غیبت کبری و نیابت عامه است. محمد بن علی سمری در نیمه ی ماه شعیان سال 329 ق رحلت نمود. [8]
با رحلت محمد بن علی سمری باب نیابت بسته شد و پایه های مرجعیت و غیبت کبری استوار گردید تا شیعیان در این مقطع حساس از نظر احکام اسلام بی سرپرست نمانند و با مراجعه به مراجع عالی قدر تقلید, وظائف شرعی خود را دریافته و بدان عمل کنند.
پی نوشت:
1. سلیمیان, خدامراد, پرسمان مهدویت, قم: شباب الجنه, چاپ دوم, 1385ش, ص108
2. ر.ک: مجلسى، محمد باقر, بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، بیروت, مۆسسة الوفاء، 1404ه, ج51, ص362, ح9
3. طسوجی, محمد حسین, مهدی(عج) معجزه جاودان, قم, لاهیجی, چاپ اول, 1382ش, ص99
4. سلیمیان, پرسمان مهدویت, پیشین, ص108
5. مجلسى، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، پیشین, ج51, ص360
6. همان.
7. الطوسى, محمد بن حسن, الغیبة، قم، مۆسسه معارف اسلامى قم، 1411ق, ص 395و نیز: مجلسى، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، پیشین, ج51, ص360
8. ر.ک: همان, ص396, و نیز: مجلسى، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، پیشین, ج51, ص366
شهربانو زندلشنی
بخش مهدویت تبیان
نائبان خاص حضرت مهدی در عصر غیبت (1)
«ابوعمرو عثمان بن سعید عمری»

نام وی «عثمان بن سعید», کنیه اش «ابو عمرو» و لقبش «العمری», «سمان», «اسدی», «عسگری» می باشد. [1] وی از قریه عسکر سامره بوده است. علت ملقب شدن او به «سمان» این بود که به خاطر داشتن منصب نیابتی که از جانب امام زمان عجل الله فرجه الشریف داشت, روغن فروشی می کرد. روش وی چنین بود که شیعیان اموالی را که برای امام حسن عسگری علیه السلام می آوردند, به وی می دادند و او از ترس, آنها را میان خیک روغن پنهان می نمود و بدین گونه به خانه امام می رساند. [2]
همواره در خدمت ولایت
وی از یاران, اصحاب و شاگردان مورد وثوق امام دهم و امام یازدهم علیهما السلام بود. او مردی جلیل القدر و مورد اطمینان بود که از یازده سالگی در محضر امام هادی علیه السلام به خدمتگذاری و کسب آموزه های اسلامی از ایشان اشتغال داشت. [3]
عثمان بن سعید پیش از ولادت حضرت ولی عصر عجل الله فرجه الشریف به مدت 5 سال از طرف امام هادی و امام حسن عسگری علیهما السلام وکیل و نماینده بود. [4] و شاید یکی از ادله ای که ایشان در محضر دو امام پیش از حضرت مهدی عجل الله فرجه الشریف قرار گرفته بود, برای این بود که دیگر در شأن و عظمت او تردید نداشته و به راحتی نیابت او از طرف حضرت مهدی (عجل الله فرجه الشریف) را بپذیرند. [5]
عثمان بن سعید عمری از دوران کودکی حضرت مهدی عجل الله فرجه الشریف به مقام سفارت و نیابت از طرف آن حضرت منصوب شد. او از جمله کسانی بود که در مراسم غسل, کفن و نماز و دفن امام حسن عسگری علیه السلام شرکت نمود.
امام حسن عسگری علیه السلام حضرت مهدی عجل الله فرجه الشریف را به چهل نفر معرفی نموده و فرمودند: «این امام شما بعد از من و جانشین من برای شماست, او را اطاعت کنید. از بعد امروز شما او را نمی بینید (یعنی غائب می شود) تا اینکه دوره ای تمام شود, پس, سخنان عثمان بن سعید عمری را بپذیرید و از او پیروی کنید, زیرا او جانشین و خلیفه امام شما است». [6]
همچنین امام حسن عسگری علیه السلام هنگامی که از یمن برایشان اجناسی آورده شده بود, به عثمان بن سعید فرمودند: «او وکیل من و وکیل فرزندم است؛ اموال را به او تحویل دهید». [7]
وی از یاران, اصحاب و شاگردان مورد وثوق امام دهم و امام یازدهم علیهما السلام بود. او مردی جلیل القدر و مورد اطمینان بود که از یازده سالگی در محضر امام هادی علیه السلام به خدمتگذاری و کسب آموزه های اسلامی از ایشان اشتغال داشت.
توقیعات شریف امام غائب
از جمله توقیعات که از ناحیه امام عصر عجل الله فرجه الشریف به وسیله عثمان بن سعید صادر شد؛ توقیعی می باشد که به جهت به شک افتادن جمعی از شیعیان درباره وجود مقدس آن حضرت بوده که آن حضرت مردم را نصیحت می فرمایند.
هنگامی که نائب اول حضرت ولی عصر عجل الله فرجه الشریف دیده از جهان فرو بست شیعیان در غم و اندوه قرار گرفتند و خاطر شریف ولی عصر علیه السلام نیز در سوگ او محزون گردید و طبق نامه ی شریفی که به افتخار فرزند بزرگوارش محمد بن عثمان از ناحیه مقدسه صادر شد به فرزندش اظهار تسلیت فرمودند.
در این نامه چنین آمده است:
«ما برای خدائیم و بازگشتمان به سوی اوست, تسلیم فرمان خدا و راضی به قضای الهی هستیم. پدرت سعادتمندانه زیست و نیکو از این جهان دیده بر بست. خدای رحمتش کند و او را به اولیا و موالی خود ملحق سازد که همواره در راه آنان کوشا بود و در چیزهایی که او را به خدا نزدیک سازد, تلاش فراوانی داشت. خدای تبارک و تعالی رویش را سفید و درخشنده گرداند و لغزش هایش را ببخشد». [8]
نائبانی مورد تأیید
عثمان بن سعید پس از سپری شدن عمر شریفش, به دستور حضرت مهدی عجل الله فرجه الشریف فرزندش محمد بن عثمان را پس از خود به عنوان نایب خاصّ منصوب کرد. البته پیش از این, فرزند عثمان بن سعید از سوی امام عسگری علیه السلام به عنوان فردی مورد وثوق برای فرزندش حضرت مهدی عجل الله فرجه الشریف معین شده بود. [9]
پی نوشت:
1. سلیمیان, خدامراد, پرسمان مهدویت, قم: شباب الجنه, چاپ دوم, 1385ش, ص 103 و ر.ک: علامه حلى، رجال العلامة الحلی، قم، دار الذخائر قم، 1411ق, ص126
2. ر.ک: مجلسى، محمد باقر, بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، بیروت, مۆسسة الوفاء، 1404ه, ج51, ص344 و نیز: طسوجی, محمد حسین, مهدی (عج) معجزه جاودان, قم, لاهیجی, چاپ اول, 1382ش, ص93
3. علامه حلى، رجال العلامة الحلی، پیشین، ص126
4. طسوجی, مهدی (عج) معجزه جاودان, پیشین, ص94؛ ور.ک: مجلسى، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، پیشین, ج51, ص344
5. سلیمیان, خدامراد, پرسمان مهدویت, قم: شباب الجنه, چاپ دوم, 1385ش, ص104
6. ر.ک: مجلسى، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، پیشین, ج51, صص 347و346
7. الطوسى, محمد بن حسن, الغیبة، قم، مۆسسه معارف اسلامى قم، 1411ق, صص355 و 356
8. طسوجی, مهدی (عج) معجزه جاودان, پیشین, ص94 ؛ ور.ک: سلیمیان, پرسمان مهدویت, پیشین, ص105
9. سلیمیان, پرسمان مهدویت, پیشین, ص104
شهربانو زندلشنی
بخش مهدویت تبیان
نائبان خاص حضرت مهدی (عج) در عصر غیبت (2)
«محمد بن عثمان بن سعید عَمری»

نام وی «محمد بن عثمان», کنیه اش «ابا جعفر» است.[1] محمد بن عثمان نایب دوم حضرت ولی عصر عجل الله فرجه الشریف در غیبت صغری بود, نیابت ایشان مصادف با ایام خلافت معتمد عباسی, معتضد عباسی, مکتفی عباسی, و ده سال از خلافت مقتدر عباسی مصادف شد و در حدود چهل سال مقام والای نیابت خاصه را به عهده داشت. [2] ایشان با نص امام حسن عسگری علیه السلام و نص عثمان بن سعید به امر حضرت ولی عصر عجل الله فرجه الشریف پس از درگذشت پدرش به مقام والای نیابت امام زمان عجل الله فرجه الشریف نایل آمدند. [3]
تأییدات ولیّ زمان
محمد بن عثمان، قبری برای خود حفر نموده و آن را به وسیله ی چوب ساج هم سطح زمین کرده بود. وقتی علت این امر را سوال می کردند, می فرمود: «برای مردن اسبابی هست و من مأمور شدم که خود را جمع و جور کنم». سپس دو ماه بعد وفات می کنند. [4]
در نامه ای که به عنوان تسلیت از ناحیه مقدسه حضرت ولی عصر عجل الله فرجه الشریف برای محمد بن عثمان صادر شده است, علاوه بر آنکه نشانگر حزن و اندوه زیاد حضرتش در فقدان نائب گرامیش و نیز موقعیت او نزد امامش می باشد؛ متضمن بشارت بر جانشینی محمد بن عثمان عمری به جای پدر نیز بوده است, و امام عجل الله فرجه الشریف چنین مرقوم فرمودند:
«خداوند به تو اجر جزیل و صبر جمیل مرحمت فرماید, ما و شما در این حادثه دچار غم و اندوه شدیم. از جدایی و فراق او احساس وحشت نمودیم, خدایش او را شاد و مسرور گرداند. از کمال سعادت او این بود که خدای تبارک و تعالی فرزندی چون تو به او عنایت فرموده است که در جای او بنشینی و منصب او را به عهده بگیری و از خدا برایش رحمت و مغفرت بطلبی».[5]
و در توقیع دیگری امام عجل الله فرجه الشریف فرمودند:
« ..... و اما محمد بن عثمان عمری, پس خداوند از او و پدرش خشنود و راضی باشد, همانا او مورد وثوق من و نوشته او نوشته من است». [6]
علائم و کرامات بسیاری از وی ظاهر می شد؛ و معجزات امام زمان عجل الله فرجه الشریف به دست او آشکار می گردید و امور بسیاری را از جانب امام مهدی عجل الله فرجه الشریف به شیعیان خبر می داد که باعث بصیرت شیعیان در خصوص وجود امام دوازدهم می گردید
مقاومتی ستوده
محمد بن عثمان, به رغم مخالفت هایی که از طرف مدعیان دروغین نیابت, با وی صورت می گرفت و با وجود فشارهایی که از طرف حکام و خلفای آن دوران اعمال می شد, توانست جایگاه سفارت ولی عصر عجل الله فرجه الشریف را در کارهای واگذاشته ی خود, به گونه ای شایسته حفظ نماید و نگذاشت غالیان با ترفندهای دروغین خود, شیعیان را متوجه خود سازند و نیابت او را متزلزل کنند. از این رو دوستداران ائمه اطهار علیهم السلام هیچ گاه درباره نیابت و وثاقت ایشان دچار شک و تردید نگشتند.
دست امام در آستین سفیر
نایب دوم بیشترین مدت را از جهت بقا در سمت نمایندگی امام زمان عجل الله فرجه الشریف به خود اختصاص داد و حدود چهل سال به عنوان نایب و رابط بین امام و شیعیان بود. لذا توفیق یافت مشکلات و مسائل فقهی, کلامی اجتماعی و ... بیشتری از محضر مبارک حضرت مهدی عجل الله فرجه الشریف استفسار کند و در اختیار عموم مردم قرار دهد.[7]
توقیعات (نامه های) مبارک حضرت با همان خطی که در زمان پدر محمد بن عثمان [= عثمان بن سعید] صادر می شد, به دست او صادر می گشت و به شیعیان می رسید و شیعیان جواب سوالات خویش را از طریق ایشان از امام عصر عجل الله فرجه الشریف می گرفتند و بدین گونه واسطه ی بین آن حضرت و مردم بود.
علائم و کرامات بسیاری از وی ظاهر می شد؛ و معجزات امام زمان عجل الله فرجه الشریف به دست او آشکار می گردید و امور بسیاری را از جانب امام مهدی عجل الله فرجه الشریف به شیعیان خبر می داد که باعث بصیرت شیعیان در خصوص وجود امام دوازدهم می گردید. [8]
در مسیر سفری طولانی تر
ابو جعفر محمد بن عثمان طبق قول مشهور در سال 305 ه.ق [9] در آخر ماه جمادی الاولی وفات یافت. قبر او در کنار مادرش, بر سر راه کوفه و در محلی که خانه اش آنجا بود, واقع است. این محل در سمت غربی بغداد واقع است.[10]
پی نوشت:
1. علامه حلى، رجال العلامة الحلی، قم، دار الذخائر قم، 1411ق ص149
2. طسوجی, محمد حسین, مهدی (عج) معجزه جاودان, قم, لاهیجی, چاپ اول, 1382ش, ص96
3. الطوسى, محمد بن حسن, الغیبة، قم، مۆسسه معارف اسلامى قم، 1411ق, ص359
4. علامه حلى، رجال العلامة الحلی، پیشین، ص149 و نیز: الطوسى, الغیبة، پیشین, ص365؛ طسوجی, مهدی (عج) معجزه جاودان, پیشین, ص97
5. الطوسى, الغیبة، پیشین, ص361, و نیز: طسوجی, مهدی (عج) معجزه جاودان, پیشین, ص95
6. همان, ص362؛ و نیز: مجلسى، محمد باقر, بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، بیروت, مۆسسة الوفاء، 1404ه, ج51, صص350 و 349
7. سلیمیان, خدامراد, پرسمان مهدویت, قم: شباب الجنه, چاپ دوم, 1385ش, ص105 و106؛ ر.ک : الطوسى, الغیبة، پیشین, ص366
8. طسوجی, مهدی (عج) معجزه جاودان, پیشین, ص97
9. بنابر نقل دیگر وی در سال 304 ه.ق رحلت نموده اند.
10. الطوسى, الغیبة، پیشین,ص 366
شهربانو زندلشنی
بخش مهدویت تبیان
مهدویت یعنی چه؟

باور به ظهور شخصی كه جهان را پر از عدل و داد كرده و ریشه های ظلم و ستم را می چیند اختصاص به اسلام نداشته بلكه، شامل ادیان مختلف الهی و آسمانی می شود و در اسلام، مسیحیت،(1) یهودیت(2) و زرتشت(3) و... به ظهور این شخص نوید داده شده است.
بنابراین می توان گفت تمامی ادیان به آمدن موعودی مصلح باور دارند كه این موعود در اندیشه زردتشت سوشیاتت،(4) در اندیشه مسیحیت حضرت مسیح و غیره... و در اسلام حضرت مهد(عج) است كه قرآن و سنت به آمدن آن بشارت داده اند.
امّا در مورد اینكه مهدویت یعنی چه؟ باید اذعان داشت لغت مهدویت برگرفته از امام مهدی(عج) است.
"خلاصه و حقیقت مهدویت، منتهی شدن سیر جوامع جهان به سوی جامعه واحد و سعادت عمومی، امنیت و رفاه، تعاون و همكاری، همبستگی همگانی حكومت حق و عدل جهانی، غلبه حق بر باطل، غلبة جنود الله بر جنود شیطان نجات مستضعفان و نابودی مستكبران، و خلافت مؤمنان و شایستگان به رهبری یك رجل و ابرمرد الهی است كه موعود انبیاء و ادیان و دوازدهمین اوصیاء و خلفای پیغمبر آخرالزمان است."(5)
امّا از آنجا كه نام آن منجی در میان مسلمانان مهدی(عج) است، این اندیشه را به اندیشه مهدویت نامیده اند هر چند سایر ادیان به آن اندیشه موعودگرائی و ... می گویند.
بهرحال، مهدویت، یك اندیشه و تفكر برگرفته از كتابهای آسمانی است كه با فطرت و سنن عالم خلقت موافق است و در میان شیعیان در این اندیشه مباحث مهم ذیل بررسی می شود.
1. موعودگرائی و منجی گرائی در ادیان ابراهیمی و غیرابراهیمی.
2. مسأله مهدی باوری و موعود گرائی در اهل سنت.
3. اعتقاد به مهدویت از منظر شیعه كه خود، مباحث ذیل را در بر دارد.
الف: مسأله ولادت و نسب و كودكی امام زمان(عج).
ب: ویژگیهای امام زمان(عج).
ج: مسأله انحراف در مهدویت و فرقه های انحراف.
د: مسأله غیبت امام زمان(عج).
ذ: مسأله علائم و زمینه های ظهور حضرت حجت(عج).
ر: مسأله وقایع ظهور و حكومت جهانی آن حضرت.
و...
بنابراین مهدویت، تعریف خاصی ندارد بلكه شامل یك اعتقاد می شود كه مباحثی را در بردارد و كسی كه می خواهد به این مقوله بپردازد بایستی به مطالب ذكر شده با دقت، بپردازد.
پی نوشت:
1- انجیل لوقا / باب 12 / آیات 40-35.
2- كتاب مقدس / سفر مزامیر داود / مزمور 37.
3- اوستا، بخش یناهات / 46.
4- همان.
5- لطف الله صافی گلپایگانی، اصالت مهدویت، ج 2، بخش 4، ص 19، انتشارات حضرت معصومه، قم.
منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. تاریخ عصر ظهور، و مابعد الظهور (عصر غیبت)، محمد صدر.
2. اصالت مهدویت، آیت الله صافی، ج اول تا سوم، انتشارات حضرت معصومه.
3. او خواهد آمد، مهدی پور، نشر برقعی.
بخش مهدویت تبیان
مهدویت و این همه ادعا !!!

در طول تاریخ افراد زیادی ادعای مهدویت داشته اند
وقتی یک تراول چک قلابی نصیب ما می شود، برخورد ما می تواند دو گونه باشد؛ می توانیم از این اتفاق نتیجه بگیریم که اساسا نمی شود به تراول چک اعتماد کرد و این تجربه بد به این تصمیم منجر شود که اصلا از تراول چک استفاده نکنیم. برخورد دیگر که عمیق تر و پخته تر از مورد اول به نظرمی رسد آن است که نتیجه بگیریم همواره برای هر کالای اصلی،مشابه قلابی آن وجود دارد و ازآنجا که هیچ کس نمی خواهد ضرر کند، همیشه باید برای شناخت نسخه اصلی از نسخه تقلبی آماده بود.این نتیجه به این تصمیم ختم می شود که در مواجهه با تراول چک در آینده حتماً از معیارها و ملاک هایی که صحت و اعتبار آن را تضمین می کنند، بهره بگیریم و احتمال تقلب و فریب را از بین ببریم.در حالت اول ما نه تنها صورت مسأله را پاک کرده ایم که حتی به طور غیر مستقیم امکان وجود هر گونه تراول چک واقعی و اصلی را منتفی دانسته ایم.نکته دیگر اینکه نسخه تقلبی، یک کپی است و از اساس باید مشابه نسخه اصلی باشد.همین مسأله سبب شده تا هیچ گاه تراول چک هشتاد هزار تومانی جعل نشود که اگر اینگونه بود دیگر شناخت اصلی و قلابی دشوار نبود.ماجرای تراول چک اصلی و قلابی درباره مهدویت هم قابل طرح است و آنچنان که تاریخ نشان می دهد، در برابر یک موعود اصلی که توسط پیامبر(ص)به مسلمانان معرفی شده است، افراد زیادی به ادعا برخاسته اند که همان موعود حقیقی بوده و شایستگی توجه و پذیرش مردم را دارند.
با رحلت پیامبر(ص)وسپری شدن خلافت امیرالمؤمنین(علیه السلام)جرقه های آغازین ادعای مهدویت دیده شد.گروهی که بعدها به سبائیه مشهور شدند، ادعا کردند که علی(علیه السلام) به غیبت رفته و تا آخر الزمان باقی خواهد ماند؛ تا روزی خروج کرده و زمین را از عدل و داد پر کند.
آنها که درباره علی(علیه السلام) نسبت های ناروایی رواج دادند و او را نبی و یا حتی خدا نامیدند، به نام های مختلفی مشهور شدند که چون نخستین بار عبدالله بن سباء عقیده رجعت را درباره امیرالمؤمنین(علیه السلام) رواج داد، به این نام خوانده شدند .این طایفه در تاریخ منقرض شد و از آنجا که نادرستی ادعای آنها با شهادت علی(علیه السلام) و عدم ادعای خود او واضح بود، جز ذکری در تاریخ از آنها به یادگار نماند.
گروه دیگر که کیسانیه نام داشتند و پیروان مختار بن ابی عبید ثقفی بودند، پنداشتند که محمد بن حنفیه، امام پس از حسین بن علی(علیه السلام) بوده و همان مهدی موعود(عج) است که در کوه رضوی به سر برده و روزی قیام خواهد کرد.البته خود محمد بن حنفیه چنین ادعایی نداشت و مختار نیز مدعی مهدویت او نبود و این چنین شد که از کیسانیه نیز در تاریخ نامی بیش نماند.
یزیدیه عنوان جماعتی بود که ادعای مهدویت را در باره یزید مطرح کردند و معتقد بودند که او به آسمان صعود کرده و در بازگشت خود، دنیا را پر از عدل و داد می کند.درباره مشخصات این فرقه اختلاف نظراتی وجود دارد و جزئیات زیادی درباره عقاید و گستره فعالیت آنها در دسترس نیست جز آنکه دوره آنها نیز به سر آمده است.
گروه بعدی هاشمیه بوده اند که با پذیرش مرگ محمد بن حنفیه، ادعای مهدویت را درباره پسر او -ابوهاشم- سامان دادند.آنها معتقد بودند که ابوهاشم نمرده که هیچ، حتی می تواند مردگان را زنده کند.آنچه مسلم است پیروان این فرقه مرگ او را باور نداشته و از این رو به چنین ادعایی متمایل شده بودند.ایشان نیز هم اکنون وجود خارجی ندارند.
در این میان ذکری هم از مهدویت عمربن عبدالعزیز، هشتمین خلیفه اموی، صورت گرفته که البته به پیدایش گروه و فرقه خاصی منجر نشده است.بعدها باقریه این ادعا را در باره امام باقر(علیه السلام)ابراز کردند و با رد از دنیا رفتن ایشان، معتقد به بازگشت آن حضرت شدند.جالب آنکه این ادعا هیچ گاه مورد توجه باقرالعلوم(علیه السلام)قرار نگرفت و حتی این احتمال و جود دارد که باقریه امتداد کیسانیه در گذر زمان باشد.

زمانی که زید بن علی بن حسین بن علی بن ابیطالب قیام خود علیه امویان را آغاز کرد،عده ای بعدها به زیدیه مشهور شدند،بر اساس روایتی از پیامبر(ص)که مهدی(عج)را از نسل حسین(علیه السلام) و قیام کننده با شمشیر می دانست، به مهدویت زید معتقد شدند.هر چند روایتی از پیامبر(ص)گویای آن بود که امامان پس از پیامبر دوازده نفرند که آخرین آنها مهدی(عج)است.پیروان کنونی این فرقه که در یمن و سوریه زندگی می کنند، اعتقادات مخصوصی دارند که البته مشکل می توان در میان آنها ادعای مهدویت زید را همچنان مشاهده کرد.
ابومسلم خراسانی شخصیت دیگری بود که طرفداران و پیروان وی قائل به مهدویت او شدند و با تکذیب کشته شدنش توسط منصور دوانیقی به انتظار ظهور او دعوت کردند.علاوه برنامشخص بودن این ادعا توسط ابومسلم، مروری بر سرگذشت او جنایات ثبت شده منتسب به او، پذیرش ادعای مهدویت برای ابومسلم را به غایت دشوار می کند.پیروان این ایده اکنون وجود ندارند.
مورد دیگری که ادعای مهدویت درباره او ابراز شد، محمد بن عبدالله معروف به نفس زکیه بود.جالب آنکه پدر او با پسرش به عنوان مهدی بیعت کرده بود، هر چند بعد ها او به دست خلیفه وقت کشته شد.شواهد تاریخی نشان می دهد که ادعای این شخص بیش از آنکه ماهیت دینی داشته باشد، از انگیزه ای سیاسی برخوردار بوده است.
ناووسیه گروه دیگری بودند که به مهدویت امام صادق(علیه السلام)معتقد شدند و غیبت و نجات بخشی را به ایشان نسبت دادند که البته آنان نیز از میان رفته و ادعایشان بر باد رفت.
پس از آن، اسماعیلیه جریان مهم دیگری بود که با ادعای مهدویت اسماعیل، فرزند امام صادق(علیه السلام)، به انشعاب بزرگی در فرقه های اسلامی دامن زد.اسماعیلیان معتقدند که امام صادق(علیه السلام)پیشوای آنان را به امامت منصوب کردو سپس آن را پنهان کرده است که با رجعت او، جهان پر از عدل و داد خواهد شد.
اسماعیلیه بعدها به انشعابات متعددی تقسیم شدند که در هر یک از این گروه ها داعیه مهدویت ادامه یافت و افرادی یافت می شدند که خود را به عنوان مهدی موعود معرفی کنند.با گذر زمان ادعای مهدویت درباره افراد دیگری از جمله ابن مقنع خراسانی، برادر امام هادی(علیه السلام)، برادر امام عسکری(علیه السلام)و حتی خود ایشان از سوی افراد و گروهها ابراز شده که البته هیچ گاه شیوع نیافته و به فراموشی سپرده شده است.
در قرون جدید نام سه تن از مدعیان مهدویت بیش از دیگران بر سر زبان ها جاری بوده است.مهدی سودانی کسی است که در سودان به رهبری نیروهای مذهبی و ملی درآمده و در برابر قوای انگلستان مقاومت کرد و به واسطه ادعای مهدویت از شهرت بسیاری برخوردار شد.می توان گفت که او کامل ترین نمونه یک مدعی مهدویت در نظرگاه شرق شناسان و غربیان به شمار می رود و همواره در مطالعات مربوط به مهدویت مورد توجه قرار می گیرد.
غلام احمد قادیانی شخصیت دیگری است که در گستره جغرافیایی هند و پاکستان مبدا شکل گیری جریان دامنه داری در رابطه با ادعای مهدویت شد و همچنان به عنو ان چهره شاخص مدعی مهدویت از او یاد می شد.

و بالاخره سید علی محمد باب بدون شک شناخته شده ترین مدعی مهدویت است که بر پایه تفاسیر و آموزش های غلط و با اتکا به عقب ماندگی و ضعف معرفتی برخی مردمان ایران درعصر قاجار و البته مطمئن به حمایت های انگلستان این فرصت را یافت که ابتدا ادعای نیابت از امام موعود، سپس موعودیت و پس از آن نبوت و در نهایت الوهیت کند و منشأ شکل گیری فرقه ای به نام بهائیت شود.در مواجهه با این تجربه ها،تحلیل سطحی و خاصی صورت گرفته که بر اساس آن مهدویت نمی تواند اصالت و واقعیت داشته باشد؛به عبارت دیگر این تحلیل از وجود موعود ها و منجیان دروغین که در طول تاریخ مدعی مهدویت شده و علاقه مند بوده اند تا خود را مهدی معرفی کنند، چنین نتیجه می گیرد که اساساً موعودی به نام مهدی که واقعیت خارجی داشته باشد، وجود ندارد.درست مانند کسی که در برخورد با تراول چک قلابی چنین نتیجه بگیرد که دسترسی به تراول واقعی برای او غیر ممکن است.
این تحلیل که عموماً از سوی نوگرایان و به اصطلاح روشنفکران مسلمان مطرح می شود، ادامه برداشتی است که شرق شناسان در جریان آشنایی با مسأله مهدویت و توضیح آن به دست داده اند.بزرگ ترین مشکلی که این تحلیل از آن رنج می برد آن است که ادعای بی اساس عده ای که در طول تاریخ مدعی مهدویت شده اند را به عنوان کل مسأله قلمداد کرده و از حقیقتی که در پشت این جریان حضور دارد و اساساً این نسخه های تقلبی که روز به روز از راه می رسند و کپی ناموجهی از آن به شمار می روند، غفلت می کند.
در واقع اگر وعده ظهور مهدی موعود در امتداد تاریخ استمرار نداشت و شور و اشتیاق عمومی نسبت به آن در گذر زمان فرو می کاست، هرگز چنین مدعیانی پدید نمی آمدند و چنین ادعاهایی متولد نمی شد.
بنابراین،تحلیل درست این مسأله آن است که متوجه باشیم چگونه در طول تاریخ نسخه های قلابی و غیر اصلی موعود و منجی به سوء استفاده از حقیقت مهدویت پرداخته و خود و مریدان بی بصیرت خود را به دام هلاکت کشانده اند.
بر این پایه، این ضرورت همیشگی وجود دارد که مشتاقان موعود و نجات در مواجهه با دعوت هایی که ادعای اینچنینی دارند، تمام تلاش خود را در جهت شناختن موعود حقیقی از مدعیان تقلبی به کار گیرند.اینگونه نه به انکار نجات پرداخته ایم و وعده راست خداوند و رسولش را نادیده پنداشته ایم و نه آنکه صورت مسئله را پاک کرده و از خیر نجات گذشته ایم؛ علاوه بر آنکه زمینه را برای بروز دعوت های سخیف و بی پایه در این باره از بین برده ایم.
نکته
*نشانه هایی که شنیده نشدند
وعده آمدن موعودی از نسل پیامبر(ص)و ظهور او درقالب ظلم ستیزی و عدل گستری سراسری، چیزی نبود که در دوره های میانی یا متأخر تاریخ به گوش مسلمانان رسیده باشد.پیامبر خدا(ص)از بدو رسالت خود همواره این بشارت را به گوش مسلمانان رسانده بود که اگر تنها یک روز از عمر جهان باقی مانده باشد، خداوند آن روز را چنان طولانی خواهد کرد که مردی از فرزندان من ظهور کند.همچنین مردمان بسیار از پیامبر(ص)شنیده بودند که مهدی(عج)کسی است که جهان را از عدل و داد آکنده می کند، پس از آنکه از ظلم و جور سرشار شده باشد.البته پیامبر(ص)در خصوص جزئیات مربوط به مهدی(عج)هم سخن گفته بود و از نسل و نسب او، راه های شناخت او، هنگامه آمدن او و حتی شکل و قیافه و شمایل او نیز خبر داده و گفته بود که او نهمین نسل از نوه پیامبر(ص)است و پایان بخش سلسله امامان(علیهم السلام)و جانشینان و نقیبانش خواهد بود؛ افسوس که این نشانه ها آنچنان که باید شنیده نشد و زمینه برای بروز ادعاهایی که مهدی(عج)را جز در قالب آشنای معرفی نبوی می جستند، ایجاد شد.
بخش مهدویت تبیان
نائبان خاص حضرت مهدی (عج) در عصر غیبت (٣)
«ابوالقاسم حسین بن روح نوبختی»

سومین سفیر خاصّ از سفیران چهارگانه ی حضرت مهدی عجل الله فرجه الشریف, محدث, فقیه و متکلم شیعی ایرانی, حسین بن روح نوبختی است. وی در میان شیعیان بغداد از شهرت ویژه ای برخوردار بود و یکی از افراد مورد اطمینان و اعتماد محمد بن عثمان عمری به شمار می رفت. وی در دربار عباسی در زمان حیات نایب دوم, نفوذ فوق العاده ای داشت و از ناحیه برخی مقامات دولتی کمک های مالی به ایشان می رسید. [1] او در بین سالهای 305-326 ق به مدت بیست و یک سال به عنوان نائب امام زمان عجل الله فرجه الشریف واسطه بین امام و شیعیان بود؛ که این دوران مصادف با دو خلیفه عباسی به نام «مقتدر و راضی» بود. محمد بن عثمان در سال آخر عمر با برکش بسیار پیر و ناتوان شده بود؛ به طوری که در دو سال آخر زندگیشان (سالهای 304 و 305 ق), گرفتن اموال شیعیان را به حسین بن روح واگذار کرده بود. [2]
چنانچه محمد بن علی الاسود نقل می کند, اموالی از باب وقف حاصل شده بود, آنان را به محمد بن عثمان دادم و از من پذیرفت. اموالی را در روزهای قبل از وفاتش (دو یا سه سال قبل از وفات) به نزد وی بردم, وی مرا امر فرمود که آنان را به ابوالقاسم بن روح واگذار کنم, من از حسین بن روح طلب رسید کردم, و او از این امر, به محمد بن عثمان شکایت نمود و محمد بن عثمان نیز به من دستور فرمود که از ابوالقاسم طلب رسید نکنم و (در ادامه) فرمود: هر آنچه به ابوالقاسم رسد به من رسیده است؛ و بعد از آن اموال را به ابوالقاسم می رساندم و طلب رسید نیز نمی نمودم. [3]
نائب دوم در انتصاب حسین بن روح به جانشینی خود تأکید فراوانی می کرد؛ گاه به صورت انفرادی و گاهی در میان عموم شیعیان مخلص و وکلای خویش, این مطلب را تذکر می داد. چنانچه احمد بن ابراهیم روایت می کند, زمانی که حال اباجعفر عمری بدتر شد, بزرگان و سرشناسان شیعه همچون علی بن همام , عبدالله باقطانی و ... جمع شدند و به نزد ابا جعفر رفتند و به وی گفتند: برای این امر (نیابت) چه کسی به جای تو می باشد؟ و ایشان به آنان فرمود: «ابوالقاسم حسین بن روح بن ابی بحر نوبختی جانشین من و سفیر میان شما و امام زمان عجل الله فرجه الشریف؛ و وکیل امام و مورد وثوق و امین است پس درکارها و امورتان به او رجوع کنید و در مواقع ضروری و مهم به او اعتماد کنید». [4]
در روایتی دیگر به نقل از جعفر بن احمد بن متیل چنین آمده است: قبل از وفات محمد بن عثمان در کنار او حاضر شدیم و من بالای سر او نشستم و با او صحبت می کردیم و از وی سوال می نمودیم, ابوالقاسم بن روح نیز پایین پای ایشان نشسته بود. محمد بن عثمان رو به من کرد و فرمود: «به من امر شده که به ابوالقاسم حسین بن روح وصیت نمایم»؛ و من از بالای سر ایشان بلند شدم و دست ابوالقاسم را گرفتم و او را در جای خود نشاندم و خود به جای او رفتم. [5]
این تأکید بدان علت بود که از طرف ائمه اطهار علیهم السلام؛ نصی دال بر وثاقت, امانت و نیابت حسین بن روح صادر نشده بود. از طرفی درمیان وکلای بغداد, کسانی بودند که در ظاهر ارتباط محمد بن عثمان با آنان بیشتر بود؛ از این رو عوام و خواص شیعیان تصور نمی کردند, حسین بن روح به جانشینی انتخاب گردد. [6]
نخستین توقیعی (نامه ای) که به دست حسین بن روح از ناحیه مقدسه صادر شد, نامه ی بود که امام زمان عجل الله فرجه الشریف خطاب به وی چنین فرمودند: «ما او (حسین بن روح) را می شناسیم, خدا همه ی خوبی ها و رضای خود را به او بشناساند و او را با توفیق خود سعادتمندانه گرداند. از نامه ی او اطلاع یافتیم و به وثوق او اطمینان داریم؛ در نزد ما مقام و جایگاهی دارد که او را مسرور می گرداند؛ خداوند احسان خود را درباره ی او افزون گرداند». این توقیع در روز یک شنبه, ششم شوال سال 305ق به دست حسین بن روح رسید. [7]
حسین بن روح با همکاری وکلای بغداد و دیگر مناطق, کار خویش را در جایگاه نیابت امام زمان عجل الله فرجه الشریف شروع نمود و توانست با روش و شیوه ای منطقی و اندیشمندانه, در بین دوست و دشمن از پذیرش بالایی برخوردار باشد. موقعیت حسین بن روح به عنوان سفیر امام دوازدهم - برعکس سفیر اول و دوم - در بین پیروان اهل بیت علیهم السلام آشکار بود؛ به همین دلیل برخی از عوام امامیه, بر آن شدند تا وکلای نواحی خود را نادیده گرفته, به طور مستقیم با خود او در تماس باشند؛ ولی رفته رفته با انجام تغییراتی در دستگاه حاکمه و برکنار شدن برخی حامیان او, وضع دگرگون شد, به گونه ای که بخشی از اواخر عمرش را در زندان به سر برد. از جمله حوادث مهم دوران نیابت حسین بن روح, جداشدن ابو جعفر محمد بن علی شلمغانی (معروف به «ابن ابی عزاقر») از آیین شیعی و تکفیر او به دست آن نائب خاصّ است. [8]
در خصوص سال وفات حسین بن روح, همگان متفق القولند که وی در شعبان سال 326ق از دنیا رفته است. [9]
پی نوشت:
1. سلیمیان, خدامراد, پرسمان مهدویت, قم: شباب الجنه, چاپ دوم, 1385ش, ص106
2. طسوجی, محمد حسین, مهدی (عج) معجزه جاودان, قم, لاهیجی, چاپ اول, 1382ش, ص98
3. مجلسى، محمد باقر, بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، بیروت, مۆسسة الوفاء، 1404ه, ج51, ص354
4. الطوسى, محمد بن حسن, الغیبة، قم، مۆسسه معارف اسلامى قم، 1411ق, ص371 و نیز: مجلسى، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، پیشین, ج51, ص355
5. همان, ص370 و نیز: مجلسى، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، پیشین, ج51, ص354, ح4
6. سلیمیان, پرسمان مهدویت, پیشین, ص107
7. الطوسی, الغیبه, پیشین, صص 372-373
8. سلیمیان, پرسمان مهدویت, پیشین, ص108ر.ک: الطوسی, الغیبه, پیشین, صص 389-390
9. مجلسى، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، پیشین, ج51, ص358
شهربانو زندلشنی
بخش مهدویت تبیان
کار ویژه و کمال گرایانه دولت زمینه ساز این است که با برنامه ریزی صحیح جامعه را در تمامی ابعاد و جنبه ها به سمت توسعه اخلاق و تکامل معنوی هدایت نماید.احیای ارزش های اخلاقی و
بازگشت به اصول اخلاقی فراموش شده اسلامی و شکل گیری جامعه نمونه و کامل انسانی و تحقق برنامه ها واهداف متعالی دینی یکی از مسائل اساسی دولت زمینه ساز است.لذا سوال اصلی
که این مقاله به آن پرداخته این است که دولت زمینه ساز چگونه می تواند اخلاق مهدوی را در جامعه پیاده نماید.نتیجه این که دولت به شیوه های مختلف میتواند باعث بسط فضایل اخلاقی گردد،که
این نوشتار چهار طریق را مورد بررسی قرار گرفته است.دولت زمینه زمینه ساز باید خودنماد اخلاق و فضایل اخلاقی باشد.با سیاست گذاری ها برنامه ریزی های اخلاقی وهدایت جامعه در این مسیر
از طریق سازمان ها-تولید هنجارهای اخلاقیوانتشار از طریق سازمان های تبلیغاتی و حرف های کردن اخلاق در مشاغل و صنوفاین مار را تقویت نماید.
به دنبال پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل نظام اسلامی به عنوان نظام زمینه ساز ظهور و پرورش دهنده ایده حکومت جهانی مهدوی،فرصت مناسبی برای دستیابی به جامعه مطلوب و آرمانی زمینه
ساز با فعال سازی ظرفیت های معنوی واخلاقی جامعه پدید آمد.اما بررسیها و آمار نشان از این دارد که با وجود شرایط پدید آمده و پشتوانه های محکم دینی و اعتقادی وتلاش های انجام شده،هنوز
نتوانستهایم در مسیر ایجاد جامعه مطلوب زمینه ساز ظهور حضرت ولیعصر(عج)توفیق قابل توجهی کسب نماییم و در این مسیر ناکامی ها وناکار آمدی هایی نیز بوجود آمده است،در وضعیت
کنونی،جامعه اسلامی ما با در نظر گرفتن جامعه آرمانی وزمینه ساز ظهور از وضعیت فرهنگی و اخلاقی مطلوبی برخوردار نیست.اخلاق اسلامی چنان که از قرآن و سنت استفاده میشود،دارای
مبانی و اصولی است که در عین این که از نظریه های فلسفی و کلامی یا ذوقی و عرفانی مستقل است،اصول و پایه های بعضی از نظام های اخلاقی را نیز در خود دارد در این مقاله باری توسعه
اخلاق در جامعه زمینه ساز ظهور،اصول و مبانی اخلاقی بیست گانه ای مورد توجه قرار گرفته که به موضوعات مهمی همچون تدریج در توسعه اخلاق؛اهتمام به خود سازی اخلاقی کارگزاران جامعه؛
محضریت عالم،کرامت انسان،اصلاح رابطه خود با خدا،محبت و رحمت،شرح صدر،انتقال متقابل وپرهیز از چاپلوسی،پایبندی به عهد و پیمان و خوش خلقی مدنظر قرار گرفته است.
چندوقت پیش سید علی عزیزی که کودک پنج سالهای است، به همراه پدر خود برای اقامه نماز به حسینیه امام خمینی (ره) خدمت مقام معظم رهبری رفته بود.
وقتی آیتالله خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی برای اقامه نماز وارد حسینیه میشوند؛ سید علی ۵ ساله دست پدر خود را رها میکند و به سمت ایشان میدود و دست رهبر انقلاب را میگیرد.
سید علی که علیرغم سن کم خود حافظ ۵ جزء قرآن کریم نیز هست، خطاب به رهبر انقلاب میگوید: “آقا میشود چفیهتان را به من بدهید؟”. تصویر هدیه شدن چفیه رهبری واقعهای بوده که او بارها از تلویزیون آن را تماشا کرده است.
مقام معظم رهبری پاسخ درخواست سیدعلی را با لبخندی داده و خطاب به همراهان خود میگویند که ” چفیه را بدهید به آقا”. پدر سید علی در خاطرهای میگوید: از آن به بعد هر وقت با این بچه هم کلام میشوم او به من میگوید که “آقا به من گفتند آقا”.
در ادامه ماجرای دیدار این کودک با رهبر انقلاب در حالیکه آیتالله خامنهای دست نوازش بر سر او میکشیدند، سید علی ۵ ساله از ایشان میپرسد: “آقا شما که اینقدر مهربان هستید، چرا آمریکا اینقدر از شما میترسد؟” که این سؤال با لبخند دیگری از سوی رهبر انقلاب مواجه میشود. در همین هنگام یکی از همراهان رهبر انقلاب در پاسخ به سؤال سید علی میگوید: “حضرت آقا آدم خوبی است؛ و چون از خدا میترسد آنها(آمریکاییها) هم از آقا میترسند”
.
.
.
.
.
.
.
.
.
کاش جای علی کوچولو بودم
این روزها عده ای مدعی هستند که رفع حصر موسوی و کروبی از مطالبات جدی مردم است! حتی نمیگویند بخشی از مردم یا حداقل اکثریت مردم! رسماً میگویند همه مردم!
خب کدام مردم؟! میگویند شما پیام انتخابات 24 خرداد امسال را درک نکردهاید؟! خب پیام انتخابات ریاست جمهوری امسال چه بود؟! رفع حصر موسوی و کروبی بود؟!
در انتخابات امسال چه تعداد از مردم شرکت کردند؟! 36 میلیون
چه تعداد به حسن روحانی رأی دادند؟! 18 میلیون
چه تعداد به حسن روحانی رأی ندادند؟! 16 میلیون
مطمئناً مردمی که به قالیباف، جلیلی، رضایی، ولایتی و غرضی رأی دادند، چنین مطالبهایندارند، اما آیا همه آنها که به حسن روحانی رأی دادند ، مطالبه جدی شان رفع حصر موسوی و کروبی است؟! روحانی کِی و کجا وعده داد که حصر آنها را میشکند؟!

خودتان را گول نزنید! بگردید و ببینید روحانی چندبار وعده رفع مشکلات اقتصادی و گرانی و تورم و بیکاری و ارزانی دلار و ادامه مسکن مهر و سفرهای استانی و هدفمندی یارانهها و بهبود معیشت مردم و کلید تدبیر و رفع تحریمها و چرخاندن چرخ کارخانهها و امثالهم را داد!
و در مقابل چندبار وعده رفع حصر موسوی و کروبی را! آن وقت متوجه خواهید شد مطالبه جدی مردم چیست و پیام انتخابات 24 خرداد 92 چه بود . . .
پ.ن: ننگ حرمت شکنی از پیشانی فتنه گرانی که حرمت عاشورا را شکستند پاک شدنی نیست حتی اگر شناسنامه دوم بگیرند . . .
چقدر توقعمان از خالقمان زیاد شده است...........
مگر نشنیده اید که پیرمردی برای حاجتش چهل سال دعا و عبادت کرد ولی دعایش مستجاب نشد........
و نکته جالب این جاست که پیرمرد به خدا غر نزد و نگفت که چرا پس از چهل سال عبادت دعایم را مستجاب نکرده ای.......
بلکه با خودش گفت حتما حکمتی در کار خدا است که حاجت روایم نکرده است......
اما تا حالا فکر کرده اید که گر یک وعده نماز بخوانیم و یک روز روزه بگیریم چه انتظاراتی از خدا خواهیم داشت؟؟!!!!!....
.: Weblog Themes By Pichak :.